تماس با ما

فید خبر خوان

نقشه سایت

به فروشگاه اینترنتی آینده روشن خوش آمدید. این فروشگاه مرجع مناسب جهت خرید و دانلود مقاله، تحقیق و کتابهای آموزشی و علمی بصورت آنلاین است.


اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.

ایجاد وب سایت یا
فروشگاه حرفه ای رایگان

دسته بندی سایت

برچسب های مهم

آمار بازدید سایت

پیوند ها

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 39
  • بازدید دیروز : 49
  • بازدید کل : 130290

5 راه برای هوشیار نگاه داشتن ذهن


5 راه برای هوشیار نگاه داشتن ذهن

 

اهمیت تیز نگه داشتن ذهن قابل اغراق نیست. همه ما بخشی از یک اقتصاد منطقی و اطلاعاتی عالی هستیم که با ایده ها، خلاقیت و هوش پیشرفت می کند. هوشیار نگه داشتن ذهن شما را در هر رقابتی جلو می اندازد و باعث می شود به بالاترین مرتبه خوشبختی برسید.

وقتی ذهنتان در بالاترین درجه هوشیاری باشد:

  • انگیزه و تمرکز بیشتری خواهید داشت.
  • کار بیشتری می توانید انجام دهید.
  • ایده های خلاقانه تری به ذهنتان می رسد.
  • چیزهای بیشتری را به خاطر می سپارید.
  • زندگی بهتری را تجربه خواهید کرد.

در این مقاله چند نمونه از تمریناتی که برای هوشیار نگه داشتن ذهنتان بسیار عالی و مفید است را گرد آورده ایم. امیدواریم برایتان مفید واقع شود.

1) خواندن و مطالعه را ادامه دهید، کسب علم کنید و فرهنگ ها را تجربه کنید.

متاسفیم که مجبور شدیم از این جمله های کلیشه ای استفاده کنیم اما تحصیل آمادگی برای زندگی نیست، تحصیل خودِ زندگی است. کسب علم باید کاری لذت بخش برایتان باشد و ذاتاً دنبال آن باشید. بلاگ های مختلف درمورد موضوعات مختلف را مطالعه کنید، چه در زمینه رشته کاری و تحصیلیتان باشد و چه نباشد، درمورد جوامع قدیمی و باستانی مطالعه کنید، به یادگرفتن هنری که هیچوقت امتحان نکرده بودید مشغول شوید و ... مطمئنم متوجه منظورمان شده اید. برای گسترده کردن هرچه بیشتر افق های ذهنتان تلاش کنید و هر اطلاعات جدیدی که به دستتان می رسد را جذب کنید.

2) کار یا مهارت جدیدی که هیچوقت امتحان نکرده بودید را یاد بگیرید مثل نواختن یک ساز موسیقی، آهنگ سازی، نقاشی، یا حتی کدسازی برنامه های کامپیوتری.

ذهنتان را درگیر یک مهارت تازه کنید. هیچوقت برای یاد گرفتن چیزهای جدید پیر نیستید اما بهتر است که در جوانی سراغ این یادگیری ها بروید. من آهنگسازی را از وقتی 17 سالم بود شروع کردم و الان حسرت می خورم که چرا زودتر شروع نکردم. متعجب خواهید شد که چطور یادگرفتن یک مهارت تازه می تواند افق های ذهنتان را باز کند و برای بهتر شدن در همه کارها کمکتان کند. بااینکار ارتباطات جدید هم پیدا می کنید و با جمع های اجتماعی خوبی هم اشنا می شوید.

3) برای تقویت حافظه تان همه چیز را ننویسید.

درصورت امکان یک هفته این را امتحان کنید: در ابتدای هفته هرکاری که لازم است آن هفته انجام دهید را یادداشت کنید اما لیستتان را دور از چشم خودتان قرار دهید. به جای اینکه آن لیست را روی میز جلوی رویتان بگذارید، پروژه هایتان را شروع کنید و سعی کنید یادتان بیاید که چه کارهایی باید انجام می دادید، آنها را در ذهنتان اولویت بندی کنید و انجامشان دهید. ذهن شما بسیار قدرتمند است و با گذشت زمان متوجه می شوید که لازم نیست همه چیز را روی کاغذ بیاورید.

4) برای تحلیل اطلاعات به ذهنتان زمان دهید.

در دنیای مدرن ما همیشه در حال تجربه کردن و یاد گرفتن چیزهای تازه و جذب اطلاعات هستیم. این خیلی عالی است اما در این فرایند جذب اطلاعات و مهارت های تازه، تجربیات علمی و زندگی، تحلیل درونی از خودتان، اینکه چه یاد گرفته اید و به کدام سمت حرکت می کنید برای قراردادن هرچیز در دیدگاه مناسب لازم به نظر می رسد. برخی افراد موقع دویدن می توانند اینکار را به خوبی انجام دهند، بعضی ها موقع گوش کردن به موسیقی، و خیلی ها موقع انجام کارهای هنری. شما هم باید جایگاهتان را مشخص کنید تا بتوانید به خوبی اطلاعاتتان را تحلیل کنید.

5) خوب بخورید، خوب بخوابید و ورزش کنید.

فراهم کردن استراحت و انرژی کافی و مورد نیاز برای ذهنتان برای عملکرد خوب آن لازم است. مردم گاهی فراموش می کنند که برای اینکه ذهنشان خوب کار کند به سوخت و استراحت کافی نیاز دارند. اگر احساس استرس، افسردگی و بی حوصلگی کردید، چند روز خوب غذا بخورید، خوب بخوابید و خوب ورزش کنید و خواهید دید که همه آن خیلی زود از بین می رود و دوباره به وضعیت همیشگیتان بر خواهید گشت.

 

5 راه برای هوشیار نگاه داشتن ذهن
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

5 راه برای غلبه بر خستگی در محل کار


5 راه برای غلبه بر خستگی در محل کار

 

از این 5 راهکار برای شارژ انرژیتان وقتی در محل کار احساس خستگی می کنید، استفاده کنید.

یک تکه کوچک شکلات بخورید

شکلات نه تنها باعث تقویت حس و حال ما می شود بلکه تحقیقات نشان داده است که خوردن آن کمک می کند بدن اندورفین تولید کند که انرژی را بالا می برد. وقتی کم مانده پشت میز کار خوابتان ببرد، یک تکه کوچک شکلات تیره بیندازید دهانتان و تغییر را احساس کنید.

دو لیوان آب خنک بنوشید

منظورمان از آن لیوان های خیلی بزرگ نیست—دو فنجان آب هم کافی است. یکی از دلایل اصلی خستگی کم آب شدن بدن است (خیلی وقت ها متوجه نمی شوید که بدنتان کم آب شده، فقط احساس خستگی می کنید). یکی از معلم های دبیرستانم ما را مجبور می کرد که بعد از ناهار سر کلاس حساب دیفرانسیل دو لیوان آب بخوریم و قسم می خورم که باعث می شد تا آخر کلاس کاملاً هوشیار باشیم و به هیچ وجه خسته نشویم.

نقاشی های بی معنی بکشید

اگر مدام خمیازه می کشید و نمی توانید روی کنفرانسی که در آن شرکت کرده اید تمرکز کنید، یک تکه کاغذ و خودکار از کیفتان بیرون بکشید و روی آن شروع به نقاشی کردن کنید: قلب، تک شاخ، رنگین کمان و ...هرچیز مسخره ای که به ذهنتان می رسد. چند وقت پیش با متخصصی مصاحبه کردم که گفت اینکار کمک می کند مغز بتواند بهتر تمرکز کند. خیلی جالب است، نه؟ و وقتی بتوانید روی کاری که می کنید تمرکز کنید، کمتر خمیازه خواهید کشید و فکر چرت زدن دیگر به سرتان نمی زند.

چیزی حاوی ویتامین C بخورید

یک پرتقال را از وسط نصف کنید یا در کافه شرکت یک لیموناد سفارش دهید. مهم این است که کمی ویتامین C به بدتان برسانید. تحقیقات نشان می دهد که ویتامین C موجب سرزندگی می شود . علائم سندرم خستگی را کاهش می دهد.

خودتان را بکشید

طبق علم پزشکی چینی، کمی خم شدن و کشیدن خودتان به سمت جلو ذخیره باقیمانده انرژی که بین کلیه هایتان مانده را فعال می کند.

 

5 راه برای غلبه بر خستگی در محل کار
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

5 راه برای ایجاد یک محیط کاری مثبت


5 راه برای ایجاد یک محیط کاری مثبت

 

برای همه ما پیش آمده که در محیط‌هایی کار کنیم که اشتیاق چندانی برای صبح‌ها بیدار شدن و رفتن به آنجا نداشته باشیم. این احساس واقعاً افتضاح است. رفتن به محیط‌کاری که پُر از انرژی مثبت و لذت باشد بسیار لذت‌بخش‌تر است و استرس کمتری هم دارد. مثبت بودن محیط‌کار نه فقط از نظر سلامت جسمی، فکری و احساسی ما مهم است، بلکه در نتایجی که برای آن شرکت ایجاد می‌کنیم هم اهمیت دارد. هرچه احساس بهتری در محیط کار داشته باشیم، از فعالیت‌های کاری خود احساس غرور بیشتری داشته و نسبت به محل کارمان وفاداری بیشتری خواهیم داشت.

در زیر به راه‌هایی برای ایجاد یک محیط‌کار مثبت اشاره می‌کنیم:

1. جایگاه مناسب را بپذیرید.

اولین قدم برای ایجاد یک محیط کار مثبت این است که جایگاهی داشته باشید که مناسبتان باشد. قبل از اینکه جایگاهی را قبول کنید، باید بدانید مهارت‌های اصلی‌تان چیست؛ دوست دارید چه نوع کاری انجام دهید، چه نقشی داشته باشید، در پنج سال آینده خودتان را کجا می‌بینید و چه نوع محیط‌هایی جذبتان می‌کند. دانستن پاسخ این سوالات به شما کمک می‌کند آن فرصت‌هایی که با آن معیارها همخوانی دارد را تشخیص داده و شروع خوبی داشته باشید.

2. فردی مثبت باشید.

رفتار و نگرشی مثبت داشته باشید تا دیگران به راحتی سراغتان بیایند. به همکارانتان نشان دهید که در دسترس هستید و دوست دارید به آنها کمک کنید. با لبخند راه بروید و با آنهایی که در راه برخورد می‌کنید ارتباط چشمی خوب برقرار کنید. صمیمی و مهربان باشید. با محبت، اشتیاق و ادب حرف بزنید. قبل از هر فرضیه، سوال کنید. با علاقه به حرف‌های دیگران گوش دهید و آخر اینکه شکوه و شکایت و غرغر نکنید.

3. مسئولیت‌پذیر باشید.

مسئولیت جهت شغلیتان را قبول کنید. شما مسئول ایحاد محیطی هستید که موجب رشد و یادگیری شما شود. هر چه بیشتر در بن‌بست بمانید، مثبت ماندن برایتان سخت‌تر خواهد شد. اگر از جهت شغلی کنونیتان راضی نیستید، اگر می‌خواهید در همان شرکت بمانید، با مدیرتان درمورد آن حرف بزنید. درغیراینصورت، به دنبال کاری تازه باشید که احساس بهتری با آن داشته باشید.

4. با مدیرتان در ارتباط باشید.

به طور مرتب مدیرتان را ملاقات کنید تا مطمئن شوید که در جهت برآوردن انتظارات او اهداف کاری و عملکردی شرکت قدم برمی‌دارید. نباید همیشه منتظر بمانید تا مدیر سراغ شما بیاید. باخبر کردن مدیر درمورد وضعیت کاری و فعالیت‌هایتان نشان می‌دهد که قابل‌اعتماد و به کارتان علاقه‌مند و متعهد هستید. حتی می‌توانید گزارش هفتگی از نحوه عملکردتان برای او بفرستید.

5. اجتماعی باشید.

به طریقی غیرکاری با همکارانتان ارتباط برقرار کنید. وارد یکی از گروه‌ها یا تیم‌ها شرکت شوید. در ساعات ناهار و استراحت با همکارانتان بازی کنید. تولدها و سایر اتفاقات مهم را کنار هم در شرکت جشن بگیرید. بذر دوستی را در شرکت بپاشید. یک مسابقه ورزشی ترتیب دهید و از همه کارکنان بخواهید در آن شرکت کنند. کارهای زیادی برای برقرار ارتباط در محل‌کار وجود دارد.

اگر نمی‌دانید یک محیط‌کار مثبت چه شکلی است، در زیر نشانه‌هایی از آن را عنوان می‌کنیم:

کاری را انجام می‌دهید که از آن لذت می‌برید
ایده‌ها و نظراتتان از ارزش زیادی برخوردارند
خلاقیت شما مورد تشویق و تحسین قرار می‌گیرد
از فعالیتتان قدردانی می‌شود
کارتان با مهارت‌هایتان همخوانی دارد
مدیرتان رفتاری دوستانه دارد که به راحتی می‌توانید به او نزدیک شوید
محیط برای رشد و ترقی شما مناسب است
وقتی کار خوبی انجام می‌دهید، دیده می‌شود
احساس می‌کنید جزئی از یک تیم هستید
هر روز برای رفتن به محل‌کار اشتیاق دارید
با ادب و احترام با شما رفتار می‌شود
وقتی در محل‌کار هستید شادید
کار کردن برایتان لذت‌بخش است

 

5 راه برای ایجاد یک محیط کاری مثبت
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

۵دلیل عدم استقبال مردم از محصولات تجاری شما


۵دلیل عدم استقبال مردم از محصولات تجاری شما

 

شاید برای شما هم پیش آمده باشد: پایتان را در مغازه‌ای می‌گذارید، جنسی را می‌بینید که دقیقاً همه ویژگی‌هایی که می‌خواستید را دارد اما در آخر با یک محصول دیگر فروشگاه را ترک می‌کنید. این پدیده در فروشگاه‌هایی که دارای چندین برند می باشند مسئله‌ای طبیعی است اما جدا از مسئله رقابت، دلایل مختلفی وجود دارد که باعث می‌شود بااینکه مشتریان محصولتان را دوست دارند، اما آن را خریداری نکنند. اکثر اوقات الگوی خرید مشتریان وابسته به عوامل آماری است که گاهی حتی اولویت‌های اولیه مشتری را نیز تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. اما این تنها دلیل نیست.

شما بعنوان موسس یک شرکت یا کمپانی باید بدانید که مشتریان تحت حکمفرمایی نیازهای اجتماعی و روان‌شناختی هستند. به بعضی دلایل، محصول شما ممکن است نیازهای مشتری را برآورده نکند و به همین دلیل بااینکه ممکن است در ابتدا شیفته محصولتان شده باشد، اما آن را نمی‌خرد. یک نمونه عالی از این نوع رفتار مشتری را می‌توان در جامعه طبقه متوسط مشاهده کرد که به دنبال محصولات گران و لوکس هستند. تصمیمات خرید آنها از طریق گروه‌های مختلف هدایت می‌شود: دوستان، خانواده، همکاران و افراد دیگری که نظرشان برای مشتری اهمیت دارد. درنتیجه، کارفرمایان می‌بایست بفهمند که چطور می‌توانند از این موقعیت به نفع خود استفاده کنند.

۱. تاثیر گروه‌های مرجع

چند بار تابحال پیش آمده که قبل از خریدن یک محصول، نظر دوستتان را بپرسید؟ مطمئناً خریدن یک گوشی موبایل با خریدن یک شکلات بسیار فرق دارد. در این مورد سعی می‌کنید با کسانیکه در این زمینه اطلاعات دارند مشورت کنید. به همین ترتیب است که گروه‌های مرجع بر تصمیم مشتری اثر می‌گذارند.

گروه‌های مرجع در کشورهای در حال توسعه تاثیر بسیار قوی‌تری دارند. ممکن است یک مشتری از محصول شما خوشش بیاید اما بخاطر حرف فردی که برایش خیلی اهمیت دارد، آن را نخرد. در این موقعیت خریدار قدرت تصمیم‌گیری خود را از دست می‌دهد.

چطور مشکل را حل کنید: بعضی کمپانی‌ها برای برخورد با این مشکل، گروه‌های مرجع خودشان را معرفی می‌کنند تا مردم را تشویق کنند به آنها ملحق شده و با این روش به طور غیرمستقیم بر تصمیم خرید آنها اثر می‌گذارند. همچنین می‌توانید ایده‌هایی مثل تخفیف برای مشتریانی که با معرف آمده‌اند و از این قبیل را اجرا کنید. این تخفیفات به آنها امکان می‌دهد متقاعد شوند که با تصمیم خودشان خرید کنند ، درنتیجه فرد با توجه به اولویت‌های خود خرید می‌کند.

۲. ارتباط با نام تجاری

بعضی مشتری‌ها به بعضی برندهای خاص وابستگی دارند، تا جاییکه حتی در جلسات کاری هم گاهی پوشیدن پیراهن رسمی را کنار گذاشته و تی‌شرت با برند موردعلاقه‌شان را ترجیح می‌دهند. علاقه شدید این افراد به آن برند خاص جلو آنها را برای امتحان کردن برندهای دیگر می‌گیرد.

وابستگی شدید به یک برند خاص یکی از دلایل اصلی است که باعث می‌شود بااینکه مشتری به محصول شما علاقه‌مند شده اما آن را خریداری نکند.

معرفی یک برند در کشورهای در حال توسعه که افراد وابستگی شدیدی به برند دارند، برای صاحبین شرکت‌ها بسیار دشوار است. برای این دسته از خریداران، حتی وقتی انتخاب‌های بسیاری پیش رو دارند، برند قدیمی موردعلاقه‌شان اولویت بالاتری نسبت به امتحان کردن یک برند جدید دارد.

چطور مشکل را حل کنید: تبلیغات و بیلبورد در این راستا کمکتان نخواهد کرد. محصولات شما در مقابله با غول‌هایی هستند که منطقه خود را از قبل مشخص کرده‌اند. اما لازم است که برنامه‌ای برای آگاه کردن افراد از فواید محصولاتتان داشته باشید. بهترین راه وصل کردن خود به یک برند معروف است. سازنده‌های بسیاری این کار را می‌کنند چون با این روش فروش محصولاتشان برایشان آسان‌تر خواهد شد.

۳. سبک‌زندگی ساده

سبک زندگی مشتری تاثیر بسزایی بر اولویت‌های خرید آنها دارد. فردی که سبک زندگی ساده‌ای دارد هیچوقت خود را درگیر خرید نمی کند. درواقع، خرید کردن برای این افراد نوعی اتلاف وقت است، آنها فقط چیزهایی را می‌خرند که واقعاً به آن نیاز داشته باشند و محدوده قیمت آن نیز برایشان مقدور باشد. چنین مشتری‌هایی اعتقاد دارند که خرید محصولات جدید با ریسک مالی همراه است و درنتیجه هیچوقت درمورد هیچ محصول جدیدی فکر نمی‌کنند. تبلیغات بیلبورد، تلویزیون یا رادیو روی این گروه تاثیری ندارد.

چطور مشکل را حل کنید: برای این افراد بهترین روش تخفیفات هیجان‌انگیز، ارائه نمونه‌های رایگان و کارهایی از این قبیل است تا آنها را به امتحان کردن محصول تشویق کند. در موقعیت‌هایی شبیه به این، اگر محصولتان برای آنها مفید باشد، این احتمال وجود دارد که مشتری شما شوند.

۴. وسواس در موقعیت اجتماعی

بعضی‌ها درمورد لباسی که می‌پوشند، چیزی که حمل می‌کنند و حتی کسی که کنارش هستند بسیار وسواسی عمل می‌کنند. آنها لباس و محصولات مورد استفاده‌شان را به طریقی موقعیت اجتماعی خود قلمداد می‌کنند. این یکی از دلایلی است که چرا محصولات لوکس مثل عطر، محصولات آرایشی و از این قبیل برای تبلیغات خود از افراد مشهور استفاده می‌کنند. اگر محصول شما به موقعیت اجتماعی آنها نخورد، مطمئناً هیچوقت نمی‌توانید آن را در سبد خرید آنها قرار دهید. اینگونه افراد معمولاً جزء طبقه بالای جامعه هستند و بسیار درمورد موقعیت اجتماعی خود حساسند.

این مشتریان بسیار درگیر برند یا علامت تجاری محصولات هستند اما کیفیت محصول چندان اهمیت برایشان ندارد. تاکید آنها بر ظاهر محصول است و اینکه آیا اگر با آن محصول دیده شوند می‌تواند موقعیت اجتماعی‌شان را ارتقا دهد یا خیر.

چطور مشکل را حل کنید: در این مورد، راه‌حل بسیار‌ آسان است. اگر محصول شما مطابق نیاز آنها نباشد، معرفی آن به آنها هیچ دلیلی ندارد. بهتر است محصول را به مشتری معرفی کنید که به آن نیاز داشته باشد.

۵. عامل قیمت

قیمت می‌تواند تعیین‌کننده‌ترین عامل باشد که چرا مشتریان محصول شما را کنار گذاشته و جای آن محصول دیگری را خریداری می‌کنند. صاحبین شرکت‌ها باید درک کنند که قیمت‌گذاری یک محصول عنصر بسیار مهمی است که درجه موفقیت یک محصول را تعیین می‌کند. اما این به آن معنا نیست که می‌بایست قیمت یک محصول را برای راضی نگه داشتن مشتریان پایین بیاورند. آن محصول اگر متعلق به لیست محصولات موردنیاز باشد، قیمت عامل مهمی نیست. اما مشتریان قبل از خرید هر چیز، مثل لباس، تلویزیون یا هر وسیله برقی گران دیگر و از این قبیل، دوست دارند بیشتر فکر کنند. برای آنها قیمت قبل از خرید نهایی یکی از عوامل مهم است. اگر قیمت محصول شما در محدوده‌ وسع آنها نباشد، به دنبال محصولی می‌روند که بتوانند از عهده خرید آن برآیند.

چطور مشکل را حل کنید: درنتیجه صاحبین شرکت‌ها باید مشخص کنند که مشتریانشان چه کسانی هستند و بازارشان را براساس آن تنظیم کنند. همچنین باید قیمت‌ها را بسیار رقابتی نگه دارند. و اگر تصور کردند که کیفیت محصولشان بسیار بالاتر از سایر محصولات مشابه است، می‌توانند قیمت خود را بالا نگه دارند اما از طریق تبلیغات این تفاوت کیفیت را به مشتری معرفی کنند. به خاطر داشته باشید که خریداران در هنگام خرید ممکن است بسیار سخت‌گیر شوند و اگر نتوانید محصولتان را خیلی خوب نشان دهید، بازار را از دست خواهید داد.

 

۵دلیل عدم استقبال مردم از محصولات تجاری شما
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

۵درسی که شکست در مورد رهبری به شما می‌آموزد


۵درسی که شکست در مورد رهبری به شما می‌آموزد

 

وقتی به حرفه و آینده‌تان فکر می‌کنید، سعی کنید کارتان و تاثیری که بر طریقه رهبری و مدیریت شما گذاشته است را به خوبی ارزیابی کنید. چه چیز شما را به رهبری قوی‌تر تبدیل می‌کند و چشم‌انداز لازم برای داشتن دیدی بهتر و کمک به دیگران برای موفقیت بیشتر را برایتان فراهم می‌آورد؟ همان دانش و خردی که در شکست‌هایتان نهفته است. قابل درک است که بیشتر آدم‌ها دوست ندارند درمورد شکست‌هایشان حرف بزنند اما همین شکست‌ها به آنها یاد می‌دهد چطور با سختی‌ها کنار بیایند؛ بعنوان مثال، برای اینکه بفهمید چرا بعضی اتفاقات در مسیر حرفه‌ایتان پیش نیامده و یا چرا برخی روابط یا فرصت‌ها دست نداده‌اند.

شکست سرانجام از شما یک رهبر می‌سازد.

شکست‌ قوی‌ترین منبع برای آگاهی است. به شما درمورد بقا، بازسازی خود و شرکتتان آموزش می‌دهد.

شما می‌توانید از روی تاریخچه شکست‌های افراد، درمورد آنها آگاهی پیدا کنید. اگر واقعاً دوست دارید از فردی بیشتر بدانید، خیلی ساده از او سوال کنید: بزرگترین شکست‌هایتان چه بوده است و چطور توانستید بر آنها چیره شوید؟ اگر نتوانستند حداقل سه شکست برایتان نام ببرند، مطمئنا یا در طول زندگی خیلی به خودشان فشار نیاورده‌اند و یا برای فواید شکست ارزش قائل نیستند و درنتیجه مغرورتر از آن هستند که شکست‌هایشان را بر زبان بیاورند.

شکست یکی از بهترین عوامل توانمندساز در زندگی است. کمی به آن فکر کنید. اگر هیچوقت در چیزی شکست نخورید، هیچوقت مجبور به اقدام برای اصلاح یا امتحان کردن راه‌های جدید برای استفاده از فرصت‌هایی که قبلاً قادر به دیدن آنها نبودید، نخواهید شد. در آخر، این کاری که شما با شکست می‌کنید است که شخصیت شما بعنوان یک رهبر را تعریف می‌کند. مثلاً آیا شکست را می‌پذیرید یا سعی می‌کنید راهی خلاق برای پوشاندن واقعیت پیدا کنید؟ آیا از خودتان می‌پرسید در طول این دوره شکست چه چیزهایی آموخته‌اید یا تقصیرها را به گردن کس دیگری می‌اندازید یا از دیگران بخاطر شکست خودتان انتقاد می‌کنید؟

رهبری خوب مثل مدیریت خوب به این بستگی دارد که مسئولیت اعمالتان را بپذیرید. خیلی از بهترین رهبران تاریخ هم گاهی با شکست مواجه می‌شدند، مثل توماس ادیسون، بیل گیتس، والت دیزنی و خیلی‌های دیگر. توانایی آنها برای قابل‌تکیه نگه داشتن خود باعث بقایشان شده و از آنها رهبران بهتری ساخت.

در زیر به ۵ درسی که می‌توانید از شکست بگیرید اشاره می‌کنیم که کمک می‌کند رهبران بهتری شوید.

۱. با شکستتان روبه‌رو شده و از آن درس بگیرید.

به جای فرار کردن از شکستتان یا مخفی کردن آن، برای فکر کردن به آن موقعیت زمان بگذارید. هر چه زودتر با آن موضوع روبه‌رو شده و ارزیابی کنید که چه کارهایی را می‌توانستید بهتر انجام دهید و درس‌هایی که می‌توانید از آن شکستتان بگیرید را مشخص کنید.

اگر افراد دیگری هم در شکست شما دخیل بوده‌اند (چه مستقیم و چه غیرمستقیم)، از آنها بپرسید به شما فیدبک بدهند و فرصت‌هایی که می‌توانید از آن به دست آورید را برایتان مشخص کنند. خیلی زود برنامه‌ای جدید بریزید تا از درس‌هایی که گرفته‌اید استفاده کنید.

۲. تیم‌تان را تشکیل دهید و بیزنس‌تان را بهتر کنید.

شکست‌ها باعث می‌شود به دنبال راه‌هایی باشید که سیستم‌تان را کارآمدتر کند. برای این منظور باید تیم‌تان را قوی‌تر و یکپارچه‌تر کنید. شکست به شما یاد می‌دهد به چه کسی می‌توانید اعتماد کنید و به چه کسی نمی‌توانید. شکست دیدگاهی واقعی از کسانی که واقعاً پشتتان هستند به شما خواهد داد.

۳. به خودتان اعتماد کنید و تصمیمات بیشتری بگیرید.

اجازه بدهید شکست قوی‌تر و عاقل‌ترتان کند. با این رویکرد وقتی می‌خواهید به سراغ تجارب جدید بروید، دیگر ترسی نخواهید داشت. شکست باید به شما قدرت دهد به خودتان اعتماد کنید و درنتیجه تصمیمات بهتری بگیرید؛ براساس تجارب شکست‌خورده‌تان، بهتر می‌توانید با موقعیت‌های جدید کنار بیایید.

ممکن است قابل درک نباشد اما وقتی بفهمید چرا شکست خوردید ممکن است متوجه شوید که آنقدرها هم از موفقیت دور نبوده‌اید. به‌عبارت دیگر، حالا که برای فکر کردن به اینکه چه کاری باید می‌کردید که از شکست جلوگیری می‌شد، وقت گذاشته‌اید، در موقعیت قدرتی قرار می‌گیرید که به شما این امکان را می‌دهد به غرایز خود اعتماد کنید. همچنین به شما اجازه می‌دهد در ارتباطاتتان از منابع بیشتری استفاده کنید. کم‌کم فرصت‌ها را با وضوح و تمرکز بیشتری را خواهید دید.

خیلی‌ها وقتی با اختلالاتی که شکست ایجاد می‌کند روبه‌رو می‌شوند خیلی زود دست کشیده و ناامید می‌شوند. اگر به خودتان اجازه دهید که در زمان سختی‌ها به درستی مدیریت کنید، شکست می‌تواند به شما امید دهد.

۴. شانس دوم در اطراف شماست.

شکست آخر زندگی نیست. فقط یک علامت هشدار و بیدارباش برای فرصت بعدی است. یادتان باشد، فرصت مادر موفقیت است. هیچوقت نباید فراموش کنید که فرصت‌های دوم در انتظار شما هستند. با این دید، شکست به شما این امکان را می‌دهد که فرصت‌ها را با دید بازتر ببینید. حال می‌توانید فرصت‌هایی که در پیرامونتان وجود دارد را تشخیص دهید.

بعد از هر شکستی یک فرصت جدید پیش می‌آید. هیچوقت این را فراموش نکنید. اینکه شما این فرصت جدید را چطور ارزیابی کنید، به شما برای غلبه بر سختی‌ها کمک می‌کند.

۵. قدردان مسئولیت‌های رهبری‌تان باشید.

شکست چشمان شما را برای دیدن مسئولیت‌هایتان بعنوان یک رهبر باز می‌کند. باعث می‌شود به وظایفتان، تاثیرتان روی دیگران و کارتان به طور کل فکر کنید. باعث می‌شود بخواهید با پیدا کردن راه‌های جدید و خلاقانه برای ارتقای مهارت‌هایتان، رهبری بانفوذتر باشید.
وقتی می‌خواهید برای هفته‌تان برنامه‌ریزی کنید، نسبت به مسئولیت‌هایتان هوشیارتر باشید و با کمک نکات ۴-۱ برای استفاده از هر فرصت تلاش کنید.

 

۵درسی که شکست در مورد رهبری به شما می‌آموزد
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

5 خصوصیت اخلاقی افراد پر درآمد


5 خصوصیت اخلاقی افراد پر درآمد

 

پول فقط با کمی حساب کتاب و شانس به دست نمی آید. برای موفقیت در این راه فقط شما مهم هستید. افرادی در این راه موفق شده اند که خصوصیات اخلاقی ویژه ای داشته اند.

در اینجا به چند خصیصه اخلاقی افرادی که در پول درآوردن موفق بوده اند اشاره می کنیم تا بتواند به پیشرفت شما کمک کند.

1- واقع بین باشید
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
واقع بینی راه باریکی است که از بین خوشبینی و منفی گرائی رد می شود. فرد موفق همیشه واقع بین است، و این به این معنی است که هیچگاه خود را با بدبینی و منفی گرایی دچار بدبختی نکرده و همچنین با اعتماد خوشبینانه به هر کس یا هر چیز ریسک نمی کند.

بیل گیتس را در نظر بگیرید. او زمانی که دانشگاه هاروارد را با رویای مایکروسافت ترک کرد، ریسک بزرگی انجام داد. اما این ریسک کاملاً هم بی پایه و اساس نبود. بیل چیزی را می دانست که بقیه ما بعدها می فهمیدیم: کامپیوترهای خصوصی اگر نرم افزاری که روی آنها نصب باشد کمی دوستانه تر باشد، در آینده معروف تر و متداول تر می شوند.

ما نمی گوئیم به اندازه بیل گیتس دور اندیش باشید، اما باید از تصمیم گیری های او یاد بگیرید. قبل از اینکه تصمیم اساسی بگیرید، از خودتان بپرسید که آیا در این تصمیم گیری واقع بین بوده اید یا نه. این کار دشواری است، اما موفق ترین افراد کسانی هستند که می توانند برای لحظه ای دور از خود باشند و موقعیت را ارزیابی کنند.

2- مرد عمل باشید
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
بهترین ایده ها در دنیا اگر به مرحله عمل نرسند کاملاً بی ارزش خواهند بود. اما عمل مثل شمشیر دو لبه است چون ممکن است به راحتی فراموش شود.

طرز فکری که باعث می شود افراد موفق از ناموفق مشخص شوند همین مسئله عمل کردن است. یک مرد موفق هیچوقت یک گوشه نمی ایستد تا چیزی اتفاق بیافتد. ممکن است همان سال اول پولی گیرش نیاید، اما همیشه منتظر موقعیت است. این همان چیزی است که باعث موفقیت ورن بافِت شد. خصوصیت ویژه او خریدن شرکت های از ارزش افتاده بود.

3- از روی علاقه یا دانشتان انتخاب کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر شما چیزی را دوست ندارید، خیلی سخت خواهد بود که دیگران را وادار به دوست داشتن آن کنید. روی چیزی متمرکز شوید که به آن علاقه دارید.

هر تعهد مالی به مراحل سخت خواهد رسید و شما مجبور خواهید شد اضافه کاری که آن را پیش بینی نمی کردید داشته باشید. اما در این زمان فردی که به کارش علاقه مند است مشکلی نخواهد داشت. اگر روی علاقه تان کار انجام دهید، اضافه کاری زیاد هم برایتان سخت نخواهد بود. در واقع، اگر واقعاً راه درست را انتخاب کرده باشید، اصلاً احساس نخواهید کرد که مشغول کار هستید.

لَری الیسون کسی بود که علاقه اش به ریاضیات و کامپیوتر را دنبال کرد و توانست انقلابی در پایگاه داده ها بر پا کند و به موفقیت چشمگیری نائل آید. ممکن است علائق شما در ابتدا زیاد جنبه پول درآوردن نداشته باشند، اما به این معنی نیست که ارزش بررسی هم ندارند. گاهی اوقات با دنبال کردن علاقه تان ممکن است از جریان زندگی عقب بیافتید. افراد زیادی هستند که این کار را کرده اند. اما هیچ تاجر موفقی تا به حال از جمع پیروی نکرده است. افراد موفق خارج از مردم زندگی می کنند تا آنها را به حرکت وادارند. اما باید حواستان باشد که خیلی هم از جمعیت دور نیفتید.

4- اعتماد به نفس داشته باشید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه تجارتی را بچرخانید، چه محصولاتی را بفروشید یا در تلاش برای به پول رساندن ایده تان باشید، داشتن اعتماد به نفس کلید و رمز اساسی است. اگر اعتماد به نفس نداشته باشید، زیاد پیشرفت نخواهید کرد. اما فقط این کافی نیست. اعتماد به نفس باعث می شود که آدم های با ارزش در کنار خود داشته باشید که به شما برای پیشرفت کمک می کنند.

این رمز موفقیت جک ولش، رئیس سابق شرکت جنرال الکتریک بود. او کاری کرد که همه ما باید یاد بگیریم: بهترین افراد را کنار خود قرار داد، هدف را به آنها داد و اجازه داد که کارها را انجام دهند.

5- احساسات را کنار بگذارید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به یاد داشته باشید، این کار است، مسئله شخصی نیست. بسیاری افراد شکست می خورند چون کار را با مسائل شخصی قاطی می کنند.

ممکن است دوستی به شما بگوید که ایده تان اصلاً به درد نمی خورد. به جای اینکه حالت دفاعی به خود بگیرید، ببینید چرا او چنین حرفی زده است. و هیچگاه اجازه ندهید که انتقاد دیگران شما را سست کند. هر چه موفقیت بیشتری به دست آورید، انتقاد های بیشتری هم به سمت شما خواهد بود.


موفق باشید !
ــــــــــــــــــــــــــــ
بسیار خوب، شما همه این خصوصیات را در خود نمی بینید؟ اشکالی ندارد. فقط افراد کمی هستند که تمام این خصوصیات را در خود دارند. نکته مهم این است که نقاط ضعف خود را پیدا کنید. اگر در یک مسئله ضعیف هستید، با خود صادق باشید و آن ضعف را برطرف کنید. یا شریکی پیدا کنید که بتوانید به او اعتماد کنید و نقاط ضعف و قدرتتان را نشان دهد.

5 خصوصیت اخلاقی افراد پر درآمد
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

5 توصیه برای تهیه فرم نظرخواهی از کارمندان


5 توصیه برای تهیه فرم نظرخواهی از کارمندان

 

فرم های نظرخواهی کارمندان به کارفرما کمک می کند که از نقاط نارضایتی و رضایت کارمندان خود مطلع شود. برای گرفتن نتیجه ای صحیح و قابل اطمینان، سوالات این برگه های نظرخواهی باید به صورت زیر باشد:

  • توسط افراد متخصص در این زمینه تهیه شود که بدانند چطور سوالات را طراحی کنند که به اطلاعات و نتیجه ای بیغرض و عاری از تعصب دست پیدا کنند.
  • با دقت و ملاحظه کافی و مطابق با فرهنگ و وضعیت ارتباطی شرکت اجرا شود.
  • توسط افرادی ارزیابی شود که با تحقیق آشنایی کامل داشته و بتوانند ارزیابی موثر و صحیحی داشته باشند.

علاوه بر این، برای ایجاد رابطه ای صادقانه و با اعتماد کامل بین شرکت و کارمندان، نتیجه این تحقیق باید به طور موثر مخابره شده و توسط شرکت اجرا گردد. و آخر اینکه، مدیران شرکت باید روند پیشرفت و موفقیت و شکست عمل را به دقت بررسی کنند.

در این مقاله قصد نداریم راهنمایی جامع و کامل درمورد فرم های نظرخواهی کارمندان به شما ارائه کنیم. فقط 5 اصل مهم که باید در اجرای چنین نظرسنجی هایی مدنظر داشته باشید را برایتان عنوان می کنیم.

این واقعیت که باوجود محرمانه بودن پاسخ های کارمندان، اطلاعات به دست آمده از آنها برای ارتقاء و پیشرفت شرکت مورد استفاده قرار خواهد گرفت را باید به اطلاع کارمندان برسانید.

بحث محرمانه بودن پاسخ ها معمولاً مورد سوء تفاهم قرار می گیرد. از یک طرف، هدفمان این است که کارمندان راحت و آزاد و کاملاً صادقانه به سوالات پاسخ بدهند و از طرف دیگر دلیل اینکه اصلاً چنین نظرسنجی هایی توسط کارفرما انجام می شود این است که این آزادی بیان را به کارمندان نشان دهند. نکته دوم یعنی کارفرمایان بفهمند که واقعاً چه در سر کارمندانشان می گذرد.

بعضی از کارفرمایان انگیزه های متفاوتی دارند و در شرکت هایی که کارفرما-مدار هستند این امکان وجود دارد که اطلاعات به دست آمده از کارمندان به طریقی منفی مورد استفاده قرار گیرد. اگر آزادی بیان را سرلوحه کار خود قرار دهید، کارمندان یاد می گیرند که کارفرمایشان فردی قابل اعتماد است و اطلاعات به دست آمده را به در جهت نفع آنها مورد استفاده قرار خواهد داد.

من بعنوان مشاور شرکت، همیشه برای کارمندان توضیح می دهم که هدف من از صحبت کردن با آنها ردوبدل کردن اطلاعات در جهت نفع عمومی است. و همیشه درمورد محرمانه بودن اطلاعات به آنها اطمینان میدهم.

سوالاتی که پرسیده می شود اهمیت زیادی دارد

هیچکس به اندازه شما با فرهنگ کارمندان شرکت شما آشنا نیست. در انتخاب موضوع سوالات باید از یک گروه کوچم از خود کارمندان استفاده کنید. این سوالات باید مرتبط با علایق، عدم علاقه و چالش هایی باشد که کارمندانتان در محیط کار هر روز با آنها روبه رو هستند.

وقتی موضوع سوالاتی که می خواهید مطرح کنید را تعیین کردید، باید شروع به طرح سوالات کنید. سوالات شما باید دقیقاً مورد ارزیابی قرار گیرند که احیاناً مقاصد شخصی به همراه نداشته باشند، مبهم نباشند، و کارمندان برداشت خاصی از آنها نکنند.

سوالات اول همیشه بیشتری اهمیت را دارند. به همین دلیل در طراحی آنها باید بیشترین دقت صورت گیرد. برخی شرکت های تخصصی مرتبط با اینکار، پایگاه اطلاعاتی از سوالات تشکیل داده اند که در طول سالها بسیار موثر بوده اند و در شرکت های مختلف نتایج خوبی در بر داشته اند. اگر خودتان وقت و انگیزه کافی برای طرح سوال ندارید، می توانید از این سرویس ها کمک بگیرید.

نظرسنجی از کارمندان را حتماً در خود محیط کار انجام دهید

اگر برای این نظرسنجی کارمندان را به محیطی خارج از محیط کار اصلی ببرید، این پیام را به آنها می رسانید که شرکت جای امنی برای صحبت کردن درمورد رضایت ها و نارضایتی های آنها نیست. این دقیقاً متضاد آن پیامی است که باید به کارمندان برسانید. پیام شما باید این باشد که شرکت امن ترین مکان برای تبادل نظرات آنهاست. اینکه شرکت به نظرات آنها اهمیت می دهد و کارفرما زمان و موقعیت لازم برای جویا شدن از نظرات کارمندانش را فراهم می کند.

 

5 توصیه برای تهیه فرم نظرخواهی از کارمندان
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

5 تکنیک برای ایجاد و تخریب اعتماد در محیط کار


5 تکنیک برای ایجاد و تخریب اعتماد در محیط کار

تعداد زیادی از کارشناسان معتقدند که وجود اعتماد در محیط کار از جمله مهمترین فاکتورها برای ایجاد هماهنگی، همکاری، و کارایی کارکنان به شمار می رود. سازمان هایی که در میان کارکنان آنها اعتماد وجود دارد، نسبت به سازمان هایی که دارای یک چنین خصیصه ای نیستند، به موفقیت های بالاتری دست پیدا می کنند.


از این رو سوالی که اغلب به ذهن بخش مدیریت می رسد این است که: "چگونه میتوانیم در محیط کار اعتماد ایجاد کرده و از تخریب آن جلوگیری نماییم؟" خوب این کار را باید از مقامات ارشد شروع کنیم چرا که این افراد برای سایرین الگو هستند، سپس باید از این نمونه های زنده استفاده کرد و در بخش ها و ادارات مختلف اعتماد را در میان کلیه ی کارکنان گسترش داد.


طبق تحقیقات گسترده ای که به طور فردی بر روی این مسئله انجام داده ام، به این نتیجه رسیدم که 5 راه وجود دارد که مدیران با استفاده از آن می توانند به سرعت اعتماد را در میان کارکنان خود بوجود آورده و در مقابل نیز 5 راه دیگر وجود دارد که میتواند به همان سرعت اعتماد ایجاد شده را از میان بردارد. اجازه دهید که ابتدا بر روی شیوه های ایجاد اعتماد تمرکز کنیم؛


1- محیطی مملو از راستی و درستی ایجاد کرده و آنرا حفظ کنید. این امر زیر بنای ایجاد اعتماد در هر سازمانی می باشد. ابتدا مقامات ارشد باید یک چنین مسئله ای را رعایت کنند و بعد به تدریج به سایر کارکنان نیز سرایت می کند. این امر بدان معناست که در کنار وظایف اداری، افراد باید همواره به وعده های خود عمل کنند، اگر قول به انجام کاری می دهند آنرا عملی کنند و همیشه حقیقت را بگویند حتی اگر گفتنش برایشان خیلی دشوار باشد. اگر کارکنان یک سازمان صداقت داشته باشند، مردم به راحتی آن سازمان را پذیرفته و باور می کنند.


2- در مورد دیدگاهها و ارزش ها با هم صحبت کنید. برقراری ارتباط از اهمیت بالایی برخوردار است و مانند شریان های است که اطلاعات و اعتماد را به بدنه ی سازمان پیوند می دهد. با صحبت در مورد دیدگاه های سازمان، بخش مدیریت میتواند پیش بینی کند که آینده ی شغلی سازمان به کجا کشیده خواهد شد. همچنین با صحبت کردن در مورد ارزش های یک مجموعه متدهای رسیدن به آن ها زیر سازی و برنامه ریزی خواهد شد.


3- به کلیه کارکنان با یک چشم نگاه کنید. اعتماد زمانی ایجاد می شود که حتی یک تازه وارد، کارمندی که به صورت پاره وقت کار می کند، و یا کارمندی که پایین ترین میزان حقوق را دارد، احساس کنند که کارشان مهم بوده و جزئی از تیم یک سازمان بزرگ هستند. مدیریت نباید از برخود با چنین کارمندانی کناره گیری کند و همواره جلساتی را پیرامون نشست با کلیه ی کارمندان برگزار نماید. رهبران ارشد باید همواره به عقاید و پیشنهادات کلیه کارکنان گوش بدهند و به آنها اعتبار لازم را بدهند تا بتوانند خودشان را نشان دهند. یک رهبر زمانی موفق خواهد بود که نام کلیه ی کارکنانش را بداند، با خانواده های آنها آشنا باشد و با احترام و ارزش با آنها برخورد کند.


4- بر روی اهداف کلی و نه شخصی تمرکز کنید. زمانی که کارمند احساس کند که همه دست به دست هم داده اند تا به هدفی همه جانبه و فراگیر دست پیدا کنند، و هر کسی ساز خودش را نمی زند، به این طریق اعتماد بیشتری ایجاد خواهد شد. این عصاره ی کار گروهی است. زمانیکه کار واقعاً گروهی باشد، افراد شرکت کننده در آن با اعتماد و اطمینان کامل نسبت به هم برخورد خواهند کرد.


5- کار درست را انجام دهید حتی اگر ریسک زیادی در بر داشته باشد. همه ی انسان ها به صورت حسی می توانند تشخیص دهند که چه کاری "درست" است و چه کاری اشتباه. اگر این حس غریزی را دنبال کنیم و عواقب شخصی آنرا در نظر نگیریم، تقریباً می توان گفت که می توانیم احترام دیگران را به خود جلب کنیم. از این احترام، اعتماد بوجود خواهد آمد.


خوب این از 5 نکته ی مثبت، اما نکات منفی کدام است. از چه طریقی اعتماد همکارانمان نسبت به ما سلب خواهد شد؛


1- رفتار و گفتار متناقض. هیچ چیز ذهن افراد را سریع تر از مشاهده ی دو چهرگی مغتشش نمی کند؛ و اگر این مشغولیت ذهنی به دلیل وجود تضاد در رفتار و تمایلات فرد بوجود آید، مطمئناً اعتماد میان دو نفر از میان خواهد رفت.


2- به دنبال اهداف فردی و نه گروهی بودن. کسی که تنها به فکر خودش باشد - به ویژه در یک محیط تیمی- به سرعت احترام دیگران نسبت به خودش را از دست خواهد داد و در نتیجه ی آن اعتماد نیز از میان خواهد رفت.


3- دریغ کردن اطلاعات. زمانی که کانال های ارتباطی بسته شود، شایعاتی به میان می آید که افراد احساس می کنند درست هستند. بعد هم مواردی نظیر حاشا، انکار و تکذیب مطرح می شود که همه و همه بار منفی در بر دارند. در یک چنین شرایطی افراد تمایل پیدا نمی کنند که اطلاعات صحیح را با یکدیگر در میان نگذارند. به موجب این اشتباه اعتماد از میان خواهد رفت.


4- دروغ گفتن یا در میان گذاشتن نیمی از حقیقت. دروغگویی یکی از سریع ترین شیوه هایی است که به واسطه ی آن اعتماد فوراً از بین می رود. ممکن است افراد یک مرتبه و یا دو مرتبه چنین حرف هایی را باور کنند، اما مرتبه ی سوم از خود واکنش نشان می دهند.


5- برخورداری از ذهنیت بسته و محدود. عدم تمایل در به حساب آوردن عقاید و ایده های دیگران و ایجاد کردن این ذهنیت که "فقط حرف های خودم درست هستنند..." به مرور زمان پل ارتباطی را از میان برداشته و اعتماد را مختل خواهد کرد.


زمانیکه حقیقتاً به سازمان های موفق نگاه می کنیم، می بینیم که رهبران این ارگان ها هر 5 تکنیک ارائه شده را رعایت می کنند. رهبران ارتشی موفق همچنین رهبران سیاسی مردمی و یا رهبران قابل احترام صنعتی نظیر را در نظر بگیرید. همه ی این رهبران بزرگ نوعی حس اعتماد را در میان رتبه های بالاتر، هم رده ای های خود، و زیر دستانشان برقرار کرده بودند و به این واسطه موفقیت و بزرگی را از آن خود، واحدهای مرتبط، هم پیمانان، و شرکت هایشان نمودند.

5 تکنیک برای ایجاد و تخریب اعتماد در محیط کار
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

4 فاکتور موفقیت شغلی


4 فاکتور موفقیت شغلی

 

بـرای داشـتن شرکتی موفق باید استعداد، طرز برخـورد، و اهـداف مخـتــلف در نظر گرفته شود. بیشتر افراد معمولا از مـقـوله تـبـلیغـات چــشم پوشی می کنند، در حالیکه این مــورد بخصوص خود یکی از عوامل مهم بموفقیت رساندن بسیاری از بزرگان امر تجارت می باشد.

برای رسیدن بـموفقیت باید خود را با تمام وسایل موفقیت افـراد حـرفه ای مـــجهز کنید. البته منظور ما این نیست که تمام درها و دیوارهای دفترکار خود را با مدارک دانشگاهی و افـتخارات تحصیلی و آموزشگاهی پر کنید. داشتن دیپلم های جور واجور چیز خوبی است، اما به شما هیچ کمکی نمی کنند که بتوانید بازده کاری را بالا ببرید و فرد کارآمدی جلوه کنید.

شما نیاز به چیزهای بیشتری دارید؛ در جهانی که ظواهر همه جا را احاطه کرده اند، لوازم جانبی و طریقه استفاده از آنهاست که موفقیت و شکست شما را نمایان می سازد. چنین امکاناتی به اندازه تحصیلات مهم هستند.

به حساب آوردن مسائل جزئی
موکلین پر توان، کارفرما، مشتری، رؤسا به دنبال فرد فعالی هستند که توانایی عمل کردن را داشته باشد. این توانایی به منزله نقطه عطفی در زندگی به شمار میرود و باعث ایجاد تمایز بین شما و سایرین شده در آخر نیز برایتان شهرت و شکوه را به ارمغان می آورد. من نام این قبیل نکات را "کیت موفقیت شغلی" گذاشته ام. شما نباید هیچ گاه منزل خود را بدون آنها به مقصد کار ترک نمایید.

شاید هزینه تهیه برخی از آنها از سایرین کمی بیشتر باشد؛ اما این موارد جزء سرمایه گذاریهایی هستند که به هیچ وجه نمی توان از آنها صرف نظر کرد. برای اینکه شبکه ارتباطی شما به درستی پی ریزی شود، باید تمام تجهیزات لازم برای برقراری ارتباط را به همراه خود داشته باشید.


4 وسیله مورد نیاز یک تاجر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به خاطر داشته باشید که 4 وسیله ذکر شده در این بخش نقش مهمی را در موفقیت شغلی فرد ایفا می کند. سعی کنید همیشه یک دست کت شلوار شیک بپوشید، کفش های واکس زده به پا کنید و یک کیف سامسونت به دست گیرید. البته این موارد جزء اولویت های مقدماتی هستند و بعد از آن نیز موارد زیر را که به نام "4 شگفت انگیز" مشهور هستند، رعایت کنید.

کارت ویزیت
کارت های ویزیت برگ برنده هر موسسه بزرگ بازرگانی به شمار می روند. آنها به عنوان شناسنامه و برگ تعیین هویت و اصالت کارخانه ها هستند. و از آنجایی که چهره شغلی باید کمی محافظه کارانه باشد به همراه داشتن کارت انتخاب زیرکانه ای است. به عبارت دیگر : آنرا جدی بگیرید.

به نکات اساسی توجه کنید (مثل نام، عنوان، نام شرکت، و شماره تلفن و آدرس و پست الکترونیک) در حالی که رویدادهای ناخواسته را نیز کنترل می کنید. (مثلا کارت شما نباید تا شود و یا لکه های چربی بر روی آن ریخته شده باشد.) در انتخاب نوع کاغذ نیز دقت کنید و از خود خساست به خرج ندهید. به خاطر داشته باشید که چون کارتها می توانند ساختمان شغلی شما را پا بر جا نگه دارند به همین دلیل باید یک کاغذ با کیفیت انتخاب کنید، مثل کتان. این یک اجبار است. همچنین مطمئن شوید که جنس آن طوری است که به راحتی می توان روی آن نوشت.

اجازه دهید که دیگران از شما درخواست ارائه کارت کنند و همینطوری یکدفعه کارت های خود را به آنها ارائه نکنید. کارت های خود را باید درون یک جعبه درجه یک قرار دهید و کارت هایی را که دیگران به شما می دهند هم درون همان جعبه بگذارید. با این کار نه تنها آنها را گم و گور نمی کنید، بلکه افرادی که شما از آنها کار دریافت کرده اید، احساس می کنند که شما برایشان اهمیت خاصی قائل هستید.

کار پیرا (اُرگنایزر)
چه همان صورت جلسه های سنتی را ترجیح دهید چه یک ارگانایزر دیجیتالی، به هر حال هر کسی نیاز به چیزی دارد تا از آن طریق بتواند اطلاعات مهم را نگهداری کرده و قرارهای ملاقات مهم آینده را نیز در آن ذخیره کند. هر چند استفاده از تکنولوزی جدید فواید خاص خود را داراست: به راحتی می توانید اطلاعات ضروری را دانلود کنید، و اگر دستگاه شما دچار اشکالی شود به راحتی قابل تعمیر و یا جایگزینی است. به شما اجاره می دهد که به راحتی اطلاعات مربوط به یک فرد خاص را به روز (آپدیت) کنید. جستجو در آن به راحتی انجام می پذیرد و شما می توانید دسترسی آسان به تمام اطلاعات داشته باشید.

به یاد داشته باشید که حتما به اندازه کافی حافظه جانبی خریداری کنید؛ یک شارژر در دسترس داشته باشید. یک نشان ثابت برای گروه بندی افراد مختلف انتخاب کنید. (مثلا نام/نام خانوادگی، نام شرکت و غیره.) اگر نگوییم تمام ارگانایزرها اما تعداد زیادی از آنها دارای ساعت هشداردهنده نیز می باشند، که شما می توانید به راحتی از آن استفاده کنید. در آ خر باید برنامه خود در آغاز هر صبح نگاه کوتاهی کنید و برنامه خود را مطابق با آن تنظیم نمایید.

موبایل
جزء جدا نشدنی هر فرد حرفه ای تلفن همراه می باشد. این وسیله به شما امکان می دهد که در هر ساعت از روز و در هر کجا توانایی دسترسی به مشترکین خود را پیدا کنید. و نه تنها شما همیشه در دسترس خواهید بود، بلکه تلفن وسیله مناسبی است تا بتوانید شماره های ضروری خود را در حافظه آن ذخیره کنید. برخی مدل های جدید گوشی های تلفن همراه امکانات بیشتری از یک تلفن معمولی را به شما ارائه می دهند.

از شارژ موبایل خود اطمینان خاطر پیدا کنید تا خدای نکرده تلفن های ضروری را از دست ندهید. برای تلفن هایی که مکررا از آنها استفاده می کنید از حافظه صوتی استفاده کنید تا با ذکر نام افراد عمل شماره گیری انجام شود. و لطفا چند هزار تومان ماهیانه را پرداخت کنید تا تلفن شما به سیستم voice mail نیز مجهز گردد. شاید وقتی رئیستان به شما احتیاج پیدا می کند شما در حال رانندگی در داخل یک تونل باشید در اینجا تنها چیزی که به داد شما می رسد تلفن همراه است.

خودکار با کلاس
خودکار شاید فقط یک خودکار باشد اما چه احساسی به شما دست می دهد اگر وکیل و یا یک حسابدار برگه های شما را با یک خودکار 200 تومانی امضاء کنند؟ اصلا نیازی به گفتن نیست چرا که شما جذب فرد مورد نظر نمی شوید. خودکار شما به منزله امضای شماست و به همین دلیل شما باید این کار را با ظرافت کامل انجام دهید. برای مثال خودکار مونتبلانش یک انتخاب عالی است و جوهر آن نیز بر روی کاغذ پخش نمی گردد. هر وقت هم که جوهر آن تمام شد فقط کافی است مغزی را تعویض نمایید.

راهنمای خرید خودکار ساده است:

مدل های ظریفتر را خریداری کنید
از آن در محل خنک نگهداری کنید (تا جوهر آن از بین نرود و پس ندهد)
مطمئن باشید که می نویسد
خودکار شما همانند تلفن همراه زمانی که به آنها نیاز پیدا کنید، حرف اول را می زند. اضافه کردن یک امضای ظریف هنر دیگری است که شما را از سایرین متمایز می نماید. حتی اگر برای خرید لوازم تحریر مناسب مجبور هستید یک کیلومتر راه بروید این کار را انجام دهید چراکه ارزشش را دارد.


آماده باشید
ـــــــــــــــــ
"کیت موفقیت شغلی" به شما کمک می کند که همیشه در دسترس باشید و ارزش بیشتری به شما می بخشد و باعث می شود تا در نظر تمام مشترکین خود محترم تر جلوه کنید.

در این جا باید ذکر کنم که تمام موارد بالا را باید به عنوان ضروریات کار خود در نظر بگیرید و نه به عنوان وسایل حاشیه ای که می توانید توسط آنها تاثیر گذارتر و با نفوذتر جلوه کنید. هر کسی می تواند یک گوشی همراه مدل بالا و خودکار خوبی خریداری کند اما اینکه چگونه می تواند از آنها به درستی استفاده کند تا از آن طریق از پله های نردبان موفقیت شغلی بالا رود، بحث دیگری است.

 

4 فاکتور موفقیت شغلی
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

۴عامل رشد اقتصادی در کشورها


۴عامل رشد اقتصادی در کشورها

 

رشد اقتصادی چطور اندازه‌گیری می‌شود؟

• رشد اقتصادی یک کشور با تولید ناخالص داخلی آن کشور در یک سال سنجیده می‌شود.
• تولید ناخالص داخلی: مقدار کلی محصولات و خدمات کامل ارائه شده طی یک سال در یک کشور.

تولید ناخالص داخلی

• مقدار محصولات و خدماتی است که در طول یک سال به طور کامل در یک کشور ارائه می‌شود.

-- نشاندهنده میزان فقیر یا غنی بودن یک کشور است
-- نشان می‌دهد اقتصاد کشوری بهتر یا بدتر شده است

• بالا بردن تولید ناخالص داخلی یک کشور می‌تواند به بالا بردن استاندارد زندگی در آن کشور کمک کند.

استاندارد زندگی

• استاندارد زندگی افرادی که در یک کشور زندگی می‌کنند
-- هرچه تولید ناخالص داخلی کشوری بالاتر باشد، کیفیت زندگی در آن کشور بالا خواهد رفت.
• برای اینکه کشوری تولید ناخالص داخلی بالایی داشته باشد، باید از طریق آموزش و پرورش در سرمایه انسانی سرمایه‌گذاری کند و محصولاتی تولید کند که برای فروش در داخل یا خارج از کشور ارزشمند باشند.

۴عامل رشد اقتصادی


۴عامل وجود دارد که تولید ناخالص داخلی یک کشور را در طول یک سال تعیین می‌کند:

- منابع طبیعی
- سرمایه انسانی
- کالاهای سرمایه‌ای
- کارآفرینی

نقش منابع طبیعی

• «هدیه طبیعت»
• بسیار مهم برای همه کشورها: بدون آن کشورها مجبور خواهند شد منابعی که نیاز دارند را از کشورهای دیگر وارد کنند (که بسیار پرهزینه است).
-- کشورهایی که منابع طبیعی زیادی دارند قادرند بسیار ارزان‌تر از کشورهایی که منابع طبیعی ندارند، از آنها برای تولید کالاها و خدمات استفاده کنند.

• اگر کشوری منابع طبیعی زیادی داشته باشد، همچنین می‌تواند با کشورهای دیگر وارد تجارت شود و پول به اقتصاد کشور خود وارد کنند.

نقش سرمایه انسانی

• ارزشی که انسان‌ها وارد بازار می‌کنند
-- ملت‌هایی که در سلامت، تحصیلات و آموزش مردم خود سرمایه‌گذاری می‌کنند، نیروی کار بسیار ارزشمند‌تری دارند.
• سرمایه انسانی شامل آموزش و پرورش، مهارت‌ها و مراقبت‌های سلامتی کارگران و ارزشی که وارد اقتصاد کشور می‌کنند، می‌شود.
-- نمونه‌ها: کامپیوتر/خواندن/نوشتن/مهارت‌های ریاضی، استعداد موسیقی/ورزش/بازیگری، توانایی دنبال کردن دستورالعمل‌ها، توانایی رهبری و همکاری با اعضای گروه

• نرخ سواد هر کشور بر سرمایه انسانی آن کشور تاثیر می‌گذارد.
-- درصد جمعیت بالای ۱۵ سال که قادر به خواندن و نوشتن باشند

سرمایه انسانی چطور بر رشد اقتصادی تاثیر می‌گذارد؟

• ملت‌هایی که در سلامت، تحصیلات و آموزش مردم خود سرمایه‌گذاری می‌کنند، نیروی کار بسیار ارزشمند‌تری دارند که کالاها و خدمات بیشتری را تولید می‌کند.
• افراد آموزش‌دیده با پیشرفت‌های تکنولوژیکی بیشتر در ارتباط هستند و این موجب استفاده بهتر از منابع طبیعی و تولید کالاهای بیشتر می‌شود.

سرمایه‌گذاری در کالاهای سرمایه‌ای

• برای بالا بردن تولید ناخالص داخلی، کشورها می‌بایست در کالاهای سرمایه ای نیز سرمایه‌گذاری کنند:
-- همه کارخانه‌‌ها، ماشین‌آلات، تکنولوژی‌ها، ساختمان‌ها و دارایی‌هایی که برای فعالیت تجارت‌های مختلف موردنیاز هستند
-- نمونه‌ها: ابزارآلات، تجهیزات، کارخانه‌ها و کارگاه‌ها، تکنولوژی، کامپیوترها، چوب، ماشین‌آلات، و از این قبیل
• هرچه کشوری کالاهای سرمایه‌ای بیشتری داشته باشد، می‌تواند کالاها و خدمات بیشتری تولید کند

نقش کارآفرینی

• افرادیکه برای شروع و راه‌اندازی یک تجارت وارد ریسک می‌شوند، کارآفرین نامیده می‌شوند
-- این افراد پول و زمان خود را وارد خطر می‌کنند زیرا سودآوری ایده‌های تجاری خود را باور دارند.
• کارآفرینان برای موفقیت تجارتشان می‌بایست آن را خوب مدیریت کنند
-- آنها منابع طبیعی، نیروی انسانی و منابع سرمایه‌ای را برای تولید موادغذایی یا ارائه خدمات جمع‌آوری کرده و به کار می‌گیرند.

کارآفرینی چطور بر رشد اقتصادی اثر می‌گذارد؟

• کارآفرینی ایجاد شغل می‌کند و بیکاری را کاهش می‌دهد.
• افراد را به ریسک کردن تشویق می‌کند و در این راه مراقبت‌های سلامتی، تحصیلات و برنامه‌های تسهیلاتی آنها را افزایش می‌دهد.
• هرچه کشوری کارآفرینان بیشتری داشته باشد، تولیدناخالص داخلی آن کشور بیشتر خواهد شد.

 

۴عامل رشد اقتصادی در کشورها
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

3 گام تا رسیدن به موفقیت


3 گام تا رسیدن به موفقیت

 

همه ی انسان ها خواهان موفقیت اند.

بعضی افراد هر صبح که بیدار می شوند، در تلاش برای رسیدن به آن هستند، و در این راه حتی حاضرند به ضرر و زیان سایر افراد نیز کار کنند.

برای سایرین، کسب موفقیت به نظر غیر ممکن می رسد. آنها تصور می کنند که فقط افراد کمی قادرند به آن دست یابند و بقیه باید به همان چیزی که دارند شاد و راضی باشند.

این حرف ها خیلی هم دور از واقعیت نیست. اگر شما با قصد و هدف ناپاک و اشتباه به دنبال موفقیت باشید، هیچگاه به آن نخواهید رسید. مثل این است که بدون در دست داشتن نقشه، به شهری غریب سفر کنید.


زیگ زیگلار می گوید: "موفقیت مراحل متداوم دارد، یک اتفاق ناگهانی نیست." "یک مسافرت است نه یک مقصد."


جیم روهن موفقیت را اینگونه توصیف می کند: "...موفقیت باید به طرف شما بیاید، نه اینکه شما به دنبال آن باشید."


آیا نقشه ی کار دستتان آمد؟


نباید برای به دست آوردن آن عجله کنید، و این را هم بدانید که با شانس نیز به دست نمی آید. موفقیت را از کسی به ارث نمی برید، و نمی توانید آن را به زور از کسی بگیرید.


برای دستیابی به موفقیت باید زمانی طولانی به شدت و سختی تلاش کنید. دستیابی به آن قیمتی دارد و گاهی اوقات قیمتش بسیار بالاست. و معمولاً اکثر افراد آمادگی یا توانایی پرداخت این قیمت را ندارند.

اگر می بینید که خیلی وقت است موفقیت از شما دوری می کند، بدانید که ممکن است هدفتان نادرست بوده باشد.


باید قبول کنید که:


(1) برای دستیابی به موفقیت باید مراحلی متداوم را از سر بگذرانید، که صبر و زمان می طلبد. هیچ راه میانبری برای رسیدن به آن وجود ندارد.


موفقیتی که بادوام باشد و به جای غم و غصه، برایتان شادی به ارمغان بیاورد، نیازمند گذراندن مراحل آموزشی است. زمانی که طی آن عادات قدیم خود را کنار گذاشته و عاداتی جدید پیدا کنید. در این زمان باید یاد بگیرید که چه چیز به کار می آید و چه چیز بی فایده است.


باید بدهی های خود را بپردازید، کامل و سر موقع!

پس عجله نکنید.


(2) برای جلب موفقیت به سمت خودتان، لازم است که مهارت ها و خصوصیات ویژه ای کسب کنید.


برای شما موفقیت چه مفهومی دارد؟ سعی کنید موفقیت را برای خود معنا کنید. و ببینید برای رسیدن به این اهداف، چه مهارت ها و خصوصیاتی نیاز دارید؟ اهداف خود را به دقت بررسی کنید.


به دنبال کسب مهارتهایی باشید که برای رسیدن به آن هدف مورد نیاز است. یاد بگیرید که برای رسیدن به جایی که می خواهید برسید، همیشه کاری را انجام دهید، که باید انجام شود.

ببینید افرادی که به آن هدف دلخواه شما نائل شده اند. چه خصوصیاتی دارند، چه کارهایی انجام می دهند و چه کارهایی انجام نمی دهند؟ اگر شما نیز همان کارها را انجام دهید و از آنچه آنها اجتناب میکنند، دوری کنید، مطمئناً به جایی که آنها رسیده اند، خواهید رسید.


2 یا 3 نفر پیرامون خودتان پیدا کنید که به هدف دلخواه شما رسیده باشند. خصوصیات، ویژگی ها و مهارتهای آنان را جایی یادداشت کنید. سعی کنید از این ویژگی ها تقلید کنید. از همین امروز شروع کنید!

زمانیکه فهمیدید چه باید بکنید، شایستگی لازم را به دست آورده اید. و این زمانی است که موفقیت به سمتتان خواهد آمد. شما الزامات کار را فراهم آورده اید و حالا موفقیت است که به دنبالتان افتاده است. پنجره ی فرصت های مختلف به سوی شما گشوده شده و شما آماده برای به چنگ آوردن آنها هستید.


(3) باید برای سفر کردن در جاده ی موفقیت آماده باشید، البته اکثر مواقع این سفر باید به تنهایی انجام شود و هیچ همسفری ندارید. گفته شده: "در بعضی مواقع، دنبال کردن اهدافتان در درجه ی دوم اهمیت قرار می گیرد، و تغییراتی که در این روند در شما ایجاد شده، مهمترین مسئله می گردد....مهم مقصدی نیست که پیش به سوی آن دارید، خود رفتن مهم تر است..!"


پدرها و مادرها، آیا زمانی را که می خواستید به فرزندانتان خزیدن را آموزش دهید به خاطر دارید؟ اسباب بازی مورد علاقه شان را جلویشان می گذاشتید و آنها را ترغیب می کردید که برای به دست آوردن آن خود را جلو بکشانند. ولی همان اسباب بازی بود که برای اولین دفعه، به آنها انگیزه داد.


اما شما می خواستید ماهیچه های آنها را قوی تر کرده و مهارت جدیدی به آنها آموزش دهید. وقتی آنها توانستند به اسباب بازی برسند، خزیدن را به خوبی یاد گرفته بودند. پس از آن، آنها دیگر می توانستند به هر مقصد با هر مسافتی که بود بروند، حتی بدون نیاز به هیچ اسباب بازی یا حتی بدون نیاز به شما!


مقصد دیگر اهمیت کمتری پیدا کرده بود، آنها فهمیده بودند که این مراحل را چگونه بگذرانند.

این مثال بسیار شبیه به سفر شما به سمت موفقیت است. همین است که شما را وادار می سازد مهارتها و خصوصیات لازم برای دستیابی به موفقیت را یاد بگیرید.

و حال که مهارتهای لازم را به دست آورده و مراحل را گذرانیده اید، پی در پی موفقیت کسب می کنید. اما اگر برای رسیدن به این نقطه عجله می کردید و مراحل لازم را نمی گذراندید، مطمئناً شکست می خوردید. و برای همیشه در همان پله ی اول می ماندید.


همه می توانند موفقیت را برای خود معنا کرده و به دنبال آن بروند. اگر بتوانید به اندازه لازم تلاش کرده و صبر پیشه کنید، مطمئناً موفق خواهید شد. و به فردی تبدیل خواهید شد که به جای افتادن به دنبال موفقیت، موفقیت خود به خود به او جلب خواهد شد.


کاملاً بدیهی است. وقتی شما برای موفقیت آمادگی های لازم را داشته باشید، بدون هیچگونه تلاشی آن را به سمت خود جذب خواهید کرد. اما اگر آمادگی نداشته باشید، از شما فراری خواهد شد، و با هر سرعتی هم که به دنبال آن بدوید، به آن نخواهید رسید.


حالا که با راه جذب کردن موفقیت آشنا شده اید، چرا این سفر را آغاز نمی کنید؟ همه می توانند موفق شوند، اما متاسفانه افراد کمی به آن می رسند. این شما هستید که باید انتخاب کنید. شما می توانید به هر چه در زندگی آرزو دارید دست پیدا کنید. اما باید آمادگی پرداخت قیمت آن را داشته باشید.


پس سعی نکنید با امتحان کردن راه های میانبر، زمانتان را هدر دهید. باید به دنبال راه اصلی باشید.


از همین امروز شروع کنید. موفقیت از آنِ شماست!

 

3 گام تا رسیدن به موفقیت
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

3 فاکتور اصلی موفقیت


3 فاکتور اصلی موفقیت

 

موفقیت در کار و تجارت به فاکتورهای گونـاگـونی بستگی دارد که بارزترین آن شانس و اقبال میـباشد. امـا اگـر شما میخواهید که نبردبان ترقی را بسرعت طی کنید این نکته را باید بـخاطر بسپارید: مـوفقیت امری کاملا سیستماتیک بوده و می شود آن را با فرمول بیان نمـود. راهـبـرهای زیـر میتوانند به مقدار زیادی شما را برای رسیدن بـه آن یـاری نمایند.

موفقیت بسراغ کسانی میآید که از آگاهی، متقاعدسازی و قدرت بتوانند به نفع خود بهره بگیرند. به عبارت دیگر:

موفقیت = آگاهی + متقاعد سازی + قدرت



بیاموزید که چگونه با بکاربـردن این قوانـیـن تعیین کننده در زندگی کاری خود می توانید در شغل خود موفق گردید.

آگاهی

ظواهر ابزار سنج زندگی هستند. نحوه ای که خـود را معرفی میکنید مـقیاسی از شمـا ایجاد می نماید که دیگران بر اساس آن شما را تصور کرده، در موردتان قـضاوت نـمـوده و رفتار می نمایند. همه روزه با افرادی روبرو خواهید شـد که مایـلید آنها را تحـت تاثیر قرار دهید، خواه افراد بالادست باشند و خواه مشتریان بالقوه.

حتی کسانی که زیر دست شما کار می کـنـند را نـیز برای ایجاد نمودن یـک رابطه کاری مفید باید متاثر نمایید. برای رسیدن به کامیابیهای بزرگ لازم است بعنوان نـمونه بارزی از نزاکت و اعتماد بنفس در جـامـعه ظـاهر شده و در این زمیـنـه مـرتکب هیچ اشتباهی نگردید - بخت و اقبال فقط یکبار بسراغ شما خواهد آمد.

همیشه بایـد بـرای ایـجـاد یـک تاثیر گذاری مناسب آمادگی داشته باشید. اگر چه ممکن است این کار در ابتدا نیاز به کمی سعی و تلاش داشته باشد، ولی بعد از مدتی عادی خواهد شد.

نکات زیر شما را برای شروع کارتان یاری خواهند نمود.



لباس مناسب برای تاثیرگذاری

اجازه دهید از خارجی تـرین لایه آغاز کنیم: لبـاسهای شما. دو دسـت از بـهتـریـن کت و شلوارهایی که در استطاعت شما است را خریـداری نمایـیـد. یـک پیـراهن شیـک بـر تـن نموده و کفشهایتان را واکس بزنید. اکنـون کـه دنـده در دسـت شـما اسـت، بیاموزید که چـگونه مـی تـوانـیـد از آن استفاده کنید. همیشه راست قامت بایستید؛ نه تنـها بـاوقـار بنظر خواهید رسید، بلکه لباسهایتان نیز بسیار گران قیمت تر جلوه خواهند کرد.

محکم دست دهید

نمیتوانم بگویم که یک دست دادن خوب و مـناسب چـقدر حائز اهمیت است. مردم از آن متوجه ابهت و بزرگی شما میشوند. مطمئن شوید که دستتان کاملا خشک باشد؛ یــک دست مرطوب و چسبنده خوشایند نبوده و نشانگر عصبانیت و دستپاچگی می بـاشـد. دستها باید درنقطه تلاقی انگشت سبابه با شست بهم متصل شده و خود دست دادن باید سفت و محکم باشد.

تماس چشمی را حفظ کنید

همیشه در چشم فردی که با او در حال گفتگو هستید نـگاه کنید. روی برگرداندن نشانه خستگی و یا توجه اندک و سرسری می بـاشد. بـه پــایین نگاه کردن سستی و تزلزل را میرساند. نگاه خود را بطور ثابت و با حالتی دوستانه حفظ کنید.

مهربان باشید

شمـا بــاید سرچشمه ای از لذت برای دیگران باشید. کلید این کار مـهـربـانـی اسـت، از آنجایی که شما را انــسانی منطقی و معاشرتی نشان خواهد داد. یک لبخند طبیعی و پیوسته تنها چیزی است که نیازدارد.با اینحال حد و مرز خود را بشناسید؛ مهربان بودن بـه مـعنای دوست کسی بودن نمی باشد. به دیگران احترامی مقتضی نشان دهیـد تـا آنها نیز مقابله بمثل نمایند.

با فصاحت سخن بگویید

سخنرانی شما باید شفاف، باز و دقیـق باشد. آمیختن "ااا.." ها به جملات بهتـریـن راه برای از دست دادن علاقه شنوندگان بــوده و باعث عدم توجه کامل آنها به شما میگردد.

متقاعد سازی

شـمـا تـاثـیـر مثـبتی از خـود بـجای گذاشته و مـورد توجه بسیار زیاد کارفرمای خـود قرار گرفته اید. این فرصتی برای شما جهت درخشیدن و پیشرفت محسوب میگردد.

تصور میکنید که ایده ها و دیدگاه های شما نسبت به بــقیه بهتر و منطقی تر هستند و میـخواهید دیـگـران را راجع به این موضوع قانع کنید. اگر از قوانین هنرمتقاعدسازی آگـاه بـاشـیـد، کار بسیار آسان خواهد بود. فـروشـنــدگـان، سـیاسـتـمداران و مـکتـب سـازان از این قـوانـین بخوبی اطلاع دارند. چه چیزی در آن شخص وجود دارد که شما را وادار به پذیرش مینماید؟ بــه خواندن ادامه دهید تا متوجه شوید چگونه میتوانید چنین تاثیری را در خود بوجود آورید.

مخاطبین خود را بشناسید

هیچ عذری بـرای یک تحقـیـق و بـررسـی ضـعـیـف پـذیرفته نیست. شناختن مخاطبین و شـرایـط آنـها کلیـدی است برای یافتن بهترین راه برای قانع نمودن و هـدایـت دیـگران. تـا جاییکه میتوانید از شرکت خود اطلاعات کسب نمایید؛ چه تغییراتی در آن اعمال شده و در چـه سـمت و سویی در حال حرکت است. پیش بینی نیازها و ارائه راه حل برای آنهـا بشما در وادار نمودن دیگران برای پذیرش ایده هایتان کمک خواهد کرد.

خودتان را قانع کنید

پیش از اینکه بخواهید آماده متقاعد نمودن دیگران شوید، باید خودتان را قانع کنید. تنها زمانی میتوانید موضوعی را به دیگران بقبولانید که خودتان واقعا و کاملا از بهتریـن بـودن بودن آن موضوع اطمینان حاصل نموده باشید.

از لیستی شـروع کنید که دلایل بهترین بودن شما را برای شغلتان تشریح کند. هر نکته را بصورت دقیق خوانده و شروع به باور آن نمایید. هرگونه شک و شبه می تواند در نحوه معرفی شما نمایان شده و تلاشهایتان را هدر دهد.بهترین فروشندگان کسانی هستند که بهترین مشتریان خودشان میباشند. آنها عاشق چیـزی هسـتند کـه مــی فروشند و حقیقتا باور دارند که نظر دیگران نیز باید همین باشد.

کلمات کلیدی و تعابیر را تکرار نمایید

انسانها مخلوق عـادات بوده و بـنـابراین در مـورد شـناخته شده ها و آشـنـایان احساس راحتی میکنند. تاکید کردن بر عبارات کلیدی محبوب و ایده هایی از قبیل درآمدها، سود سهام، پاداش و مساعده جذب ادراکات و قوای تشخیص اغلب مردم میشود.

ایده های خود را با نیازهای دیگران مرتبط سازید

متصل نمودن ایـده و یا محصولـتـان بـا آنـچه کـه مخاطبین تمایل به آن داشته و یا بسیار علاقمندش هستند، ابزاری عالی برای متقاعد سازی محسوب میگردد. آگهی دهندگان هر زمانی کـه مـحصولاتشان را با نـیـازهای اساسی مانند غذا، مسـکن و امنیت مرتبط می کنند، در واقع از همین اصل بهره می برند. اگر در زمینه تجارت فعالیت می نـماییـد، لازم اسـت کـه جذب نیازهای تجاری شوید: رضایت مشتری، دوام محصـول، بـهره وری، پس انداز و سود.

علاقه شنونده را توسط جریانی مناسب برانگیخته کنید

یک "سمـفونی" موفق دارای سـاختاری بسیار مدبرانه میباشد. جمله بندی، آهنگ صدا و تـرتیب کلمات در تاثیرگذاری سخنرانی شما نقش بسیار با اهمیتی را بازی می کـند. به چگونگی شروع ارائه مطالب و عکس العمل مخاطبین دقت نمایید.

با یک حرکت جلب توجه کننده شروع میکنید و یا بایک عبارت اطمینان زا و یا با جمله ای که باعث برانگیختن حس نیاز و تمایل گردد؟ آیا بصورتی رسمی صحبت می کنید؟ آیا از حرکات مخصوص سخنرانی بطور مؤثر بهره میبرید؟ زبان بدنی را چـطـور دخــیل میکنید؟ آیا مطالبات و ادعاهای مثبت شما بصورت ضمنی یا آشکار شرح داده شده است؟تـوجه به این نکات در معطوف نمودن و شیفتن مخاطبین بسیار اهمیت دارد

قدرت

افـرادی که در تجارت بسیار موفق هستند خوب می دانند که از قدرت و نفوذ خود چگونه استفاده و آنرا حفظ نمایند.

قدرت داشتن اغلب به معنای دورنگاهداشتن خود از لحظهاست -- با نگاه کردن به گذشته و آیـنده، بـه اشـتـباهات و احتمالات. یک مجموعه عقاید عملی و استراتژیک به شمـا کـمک کنـد تـا بـتـوانید اتفاقات آینده را پیش بینی نمـوده و در نتیجه زمانیکه شرایط بوجود آمدند، برای مقابله با آنهـا آمـادگـی لازم را خـواهیـد داشـت. نـکات زیـر شما را یـاریمیکند تا در همان لیگی باشید که بزرگان تجـارت جهـانـی در آن مسابقه داده اند.

قدرت افشانی کنید

اولین قانون استفاده استادانه از قـدرت تـسلط یافتن بر تـصویر خودتان است. با قدرتمند بودن و قدرتمند ظاهرشدن، دیگـران خـواهند خـواسـت کـه خـود را بـا شـما پـیوند دهند. مردان قدرتمند یا می خواهند هم پیمانان شما باشند یا شما را همچنان در حال تلاش و کوشش برای موفقیت نگاه دارند. پس بـا خود همانند یک پادشاه رفتار کنید. با صلابت بنشینید و یا راه روید، پیرامون خود را با افراد با نفوذ پر کرده و خود را باوقار بپندارید.

همیشه بهترین کارتان را انجام دهید

همیشه از خود و دیـگـران انتظار بهترین ها را داشته باشید. چیز دیگری برای گفتن لازم نـیـست به جز اینکه: برندگان خـواهان انجام چیزی می بـاشـنـد کـه بازندگان رغبتی به آن ندارند.

احساسات خود را پنهان و کنترل کنید

بزرگتریـن مـوانع قـدرت، احساسات میباشد. به همین دلیل است که باید بر آنها مسلط شوید. مخصوصا عصبانیت می تواند مهلک باشد. عصـبـانـیت باعـث مکـدر شدن قضاوت گردیده، شـما را در سـیـلابـی از خـشم و طـغـیان فـرو برده و بـه وجهه تان صدمه خواهد رساند. احساسات را تحت کنترل خود درآورید تا به بهترین نتیجه دست یابـیـد. یـک قـدم به عقب برگشـته و ذهـن خـود را از مـوقیعت ناخـوشـایند کـنـونی رها سازید. این باعث خواهد شد به مـوضوع بصورتـی واقـعی نگریسته و منـطقـی تــرین تصمیم را در مورد آن اتخاذ نمایید.

از قدرت خود استفاده سوء نکنید

در انتها باید از گرفتار شدن در دام خود بزرگ بینی اجـتـنـاب کـرده و در بــرابــر وسـوسـه بـدسـت آوردن قـدرت بـیـشتـر مـقـاومت نـمایــید. طمع و حرص پایان ناپـذیـر بـرای قـدرت بسیاری از افراد را به دیار نابودی فرستاده است. حـد و مـرز خود را دانسته و زمانیکه به حد کافی قدرتمند شدید به همان اندازه اکتفا کنید.

مسئولیت پذیر باشید

عـمـلکردهـای افـرادی که در قدرت بسر میبرند اغلب پی آمدهای دور از دسترسی دارد. فرق نمیکـند که یک نفر تا چـه اندازه محتاط است، بـه هـر حال اغلب بهترین طرح ها نیز دچـار انــحراف خواهند شد. اگر چنین شود، باید آمادگی رویارویی با آنرا داشته باشـیـد. ایـن طبیعت بشر است که برای یافتن کسی که قربانی خود شود به جستجو بـپـردازد، اما اشخاص محترم، مسئولیت اعمالشان را بعهده میگیرند. انـجـام چـنین عملی بیانگر آن است که شما برای پذیرش اشتباهات خود به انداز کافی قدرتمند می بـاشـد. و اگــر برای جبران اشتباهات خود وارد عمل شوید، تحسین برانگیز تر خواهد بود.



نکته آخر



آخرین مسئله ای که برای رسیدن به موفقیت لازم است پشتکار و استقامـت میبـاشد. داشتن استعداد نیمی از پیکار است؛ باید آنرا بکار ببندید. و اگر در ابتدا موفق نشوید... ادامه اش را میدانید.

زندگی کردن به همراه ایـن سـه قانـون، همانطور که قبلا نیز گفته شد، موفقیت شما را تضمین خواهد نمود. و اندکی بلند همتی و انگیزه شما را به موجودی توقف ناپذیر مبدل خواهد کرد.

 

3 فاکتور اصلی موفقیت
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

3 طرز تفکر انسانهای موفق


3 طرز تفکر انسانهای موفق

 

همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کرده اید. و تصمیمی که گرفتید هم از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.

درنتیجه، اگر می خواهید به موفقیت دست پیدا کنید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد.

طرزفکر 1: همه انسانهای موفق مسئولیت پذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسئولیت آنرا به گردن می گیرند. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمی کنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسئولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت می افتند. افراد موفق می دانند که اگر دیگران را مقصر بدانید یا مسئولیت را گردن این و آن بیندازید، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهید داد.

طرزفکر 2: همه انسانهای موفق به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمی آید؛ از آسمان به زمین نمی افتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی می خواهید، 100% به کارتان تعهد داشته باشید. خیلی ها فقط رویای موفق شدن را در سر می پرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آروزیشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمی شوند. لحظه ای که تصمیم می گیرید و 100% به کاری متعهد می شوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام می دهید.

طرزفکر 3: همه انسانهای موفق جرات تصمیم گیری برای موفقیت در زندگی را دارند. می دانید، موفق شدن جرات و جسارت می خواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسئله مخصوصاً در موفقیت های مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کار و بیزنسی را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آنرا داشته باشید.

با دنبال کردن این سه طرزفکر افراد موفق، امیدواریم که بتوانید به هرچه در زندگی می خواهید برسید.

موفقیت تصادفی نیست

موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. البته ممکن است که در طول مسیر کمی شانس با شما همراه شود و در یک موقعیت خوب قرارتان دهد اما بادوام نیست. موفقیت از آن کسانی می شود که روی شانسشان سرمایه گذاری می کنند و احتمال شکست خود را پایین می آورند.

اگر به بعضی از موفق ترین افراد دنیا نگاه کنید می فهمید که اکثر آنها از هیچ به آنجا رسیده اند. خیلی از آنها بچه یتیم هایی بوده اند که حتی نمی توانستند سالی یک حمام درست و حسابی بگیرند. اما چطور ممکن است کسی که چنین شانس بدی در زندگی خود داشته است، به چنان موفقیتی دست پیدا کند؟

ساده است، چون موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. خیلی از این افراد با تلاش بی وقفه به موفقیت دست پیدا کرده اند چون انتخاب دیگری نداشته اند. این سخت کوشی برایشان به شکل عادت در آمده و هیچوقت حتی وقتی زندگی مرفهی برای خود تهیه کردند هم دست از تلاش برنداشته اند. کار سخت، هوشمندانه و داشتن دوستان زیاد آنها را به این پله رسانیده است.

اینها عناصر موفقیتند که در اختیار همه است، حتی اگر خیلی افراد نخواهند که این اصول را بپذیرند. از این گذشته همه ما در انتخابمان آزادیم. می توانیم تصمیم بگیریم که موفق شویم یا شکسته بخوریم، انتخاب با ماست.

موفقیت تصادفی نیست. هیچکس نیست که بدون تلاش و ذکاوت توانسته باشد به موفقیت دست پیدا کند. این خودتان هستید که می توانید تصمیم بگیرید که در زندگیتان موفق باشید یا ناموفق. انتخاب با شماست.

 

3 طرز تفکر انسانهای موفق
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

3 دلیل اصلی شکست در مذاکرات


3 دلیل اصلی شکست در مذاکرات

 

بااینکه کتابها و مقالات زیادی درمورد تاکتیک ها، تکنیک ها و استراتژی های مذاکره نوشته شده است اما مطلب چندانی درمورد دلایل شکست مذاکرات در رسیدن به اهداف خود وجود ندارد. در این مقاله به بررسی سه دلیل اصلی و اساسی برآورده نشدن اهداف اکثر مذاکره کننده ها می پردازیم. همچنین این موضوع که چرا بسیاری از مذاکره کننده ها که در یک حوزه مذاکره توانایی دارند، در حوزه های دیگر خارج از تخصص خود موفق نمی شوند.

اولین و شاید اصلی ترین دلیل شکست بسیاری از مذاکره کننده ها این است که اکثریت آنها هیچوقت دانش عمومی خود را در زمینه مذاکره به مهارت های خاص که مثلاً به سادگی جدول ضرب قابل یادآوری باشند، تبدیل نمی کنند.

اگر از همه آنهایی که به طور تخصصی کار مذاکره انجام می دهند بپرسید که چه قالبی برای مذاکره به کار می برند، فکر می کنند که از فضا آمده اید.

حتی وقتی کسی سعی می کند سوال را با نام بردن از چند پاسخ ممکن (مثل قالب کاراس، قالب هاروارد، قالب کوهن، و امثال آن) روشن تر کنند، اکثر مذاکره کننده ها قادر به ارائه یک پاسخ مشخص نیستند. و خیلی از آنهایی که یک پاسخ مشخص می دهند، ندرتاً می توانند حتی ابتدایی ترین اصول آن قالب را هر روز هفته دنبال کنند.

وقتی از متخصصانی که در کارگاه های مذاکره شرکت کرده اند سوالاتی از قبیل، "اولین قانون یا رهنمودی که در دوره آموزشی که شرکت کردید در اختیار شما قرار گرفت چیست؟" پرسیده می شود، چیزی جز نکاتی جزئی درمورد آنچه که در کلاس ها شنیده بودند یا از کتابها خوانده اند برای گفتن ندارند.

درمقابل، اگر از کسی که به طور تخصصی کار مذاکره انجام می دهند بپرسید که دو بعلاوه دو چند می شود، پاسخ آنها چه خواهد بود؟ هر پاسخی به غیر از چهار مطمئناً اشتباه خواهد بود.

با این وجود، از همان فرد اگر بپرسید که از چه قالبی برای مذاکره استفاده می کند، فقط مات و مبهوت شما را نگاه خواهد کرد. از آنهایی که فکر می کنند برای سوال قبلی پاسخ دارند، باز بپرسید، "اصل اولیه قالبی که استفاده می کنی چیست؟" و خواهید دید که اکثریت قریب به اتفاق آنها قادر به ارائه یک پاسخ روشن نیستند.

چرا اینطور است که خیلی از آنهایی که فکر می کنند حفظ کردن جدول ضرب برای یاد گرفتن جبر اصل مهمی است، قادر نیستند به اصول اولیه یک قالب مذاکره برای متخصص شدن در کار خود متعهد شوند؟

نکته این نیست که همه باید از یک قالب مذاکره مشخص استفاده کنند؛ نکته اینجاست که بدون متعهد شدن به یک قالب مشخص در مذاکره، رشد و پیشرفت مهارت های واقعی در مذاکره ممکن نخواهد بود.

علاوه بر این، حذف یک قالب مذاکره خاص باعث می شود که آموزش تکرار نتیجه به دیگران سخت تر شود—مثلاً در مواردی که شرکت چیزهای یکسانی را مداوماً معامله می کند—و این یعنی فقدان یک قالب خاص برای مذاکره با طولانی تر شدن یک رابطه، گران تر تمام می شود چون اشتباهات پشت سر هم تکرار می شوند.

و وقتی نتیجه نهایی یک مذاکره آن چیزی نیست که بخواهید آنرا تکرار کنید چه اتفاقی می افتد؟ یک مذاکره کننده چطور می تواند بفهمد که مذاکره ای از خط خارج شده است؟ به زبان ساده، اکثریت بیشماری از مذاکره گرهای حرفه ای نمی توانند بفهمند که کجای کار در یک مذاکره که نتیجه رضایت بخشی برایشان نداشته، اشتباه بوده است و چطور می توانند در آینده آن اشتباهات را تکرار نکنند. و دلیل آن این است که پایه خاصی برای مذاکرات خود ندارند که استراتژی ها و تاکتیک هایشان را آنالیز کند.

اگر بخواهید متخصص مشروب شوید، مطمئناً هیچوقت نمی روید با نوشیدن یک بطری از دوازده مشروب مختلف در آخر هفته به هدف خود دست پیدا کنید. رویکرد بهتر این خواهد بود که دوازده مورد از یک نوع مشروب را به مرور زمان امتحان کنید و بعد خصوصیات آن مشروب را با خصوصیات مشروب های دیگر مقایسه کنید. دانشی که در نتیجه آن به دست می آورید تخصص شما خواهد بود و توانایی شما در این مقایسات در شرایط و موقعیت های مختلف نیز مهارت شماست. بله، مذاکره گرهای زیادی هستند که هیچوقت در طول زندگیشان در کلاس های آموزشی این حرفه شرکت نکرده اند یا حتی کتابی در این باره مطالعه نکرده اند اما تعداد آنها بسیار بسیار کم است. اگر چنین شخصی را می شناسید از او بخواهید که روش کار خود را به شما هم آموزش دهند. اکثر مواقع، بین کسی که بلد است کاری را انجام دهد و کسی که می داند چطور به فرد دیگری یاد بدهد که نتیجه یکسانی بگیرد، تفاوت زیادی است.

به دست آوردن تخصص و مهارت در مذاکره با متعهد شدن به یک قالب و دنبال کردن آن تا زمانیکه اصول آن قالب را یاد بگیرید، شما را از اکثریت بیشمار مذاکره کننده های حرفه ای جدا میکند. و مطمئناً سطح موفقیت شما در مذاکراتتان بالاتر خواهد رفت.

دومین دلیل شکست مذاکره کننده ها این است که اکثریت آنها فقط روی نقطه شروع خود تمرکز می کنند نه روی نتیجه مطلوبشان. به عبارت دیگر، مذاکره گرهای زیادی به نقاط قوت و ضعف نقطه شروع خود توجه دارند نه به ارزیابی چالش ها و مشکلات واقعی که بین آنها و طرفین مذاکره شان قرار دارد.

یکی از حیاتی ترین مهارت هایی که یک مذاکره کننده می تواند به دست آورد، مهارت این است که بداند چطور مشکلات واقعی که بین دو طرف وجود دارد را ارزیابی کند. البته حتی خیلی از مذاکره کننده های باتجربه هم در تشخیص و فهم نقاط ضعف و قدرت خود و طرفین مذاکره شان اشتباه می کنند.

یاد گرفتن ارزیابی و تشخیص صحیح موارد و مشکلات آشکار و پنهان بین دو طرف مذاکره مهارتی است که نیازمند تمرکز دقیق و رویکردی سیستماتیک است.

سومین دلیل شکست مذاکره کننده ها ترس است. مهم نیست که چقدر درمورد مذاکره یا نقاط قوت و ضعف طرفین مذاکره می دانید، اگر در مواجهه با ریسک و ابهامات، شجاعت، نظم و عزم کافی نداشته باشید مطمئناً قادر نخواهید بود به بهترین نتیجه ممکن دست پیدا کنید. ترس همیشه باعث می شود به کمتر از آنچه که تواناییش را دارید دست یابید. اگر در یک منازعه رقابتی شرکت دارید که هدف اصلی شما در آن غالب آمدن بر طرف مقابل است، اول باید با ترستان مقابله کنید درغیراینصورت همین ترس منجر به شکست شما خواهد شد.

مبارزه با ترس نیازمند تعهد واقعی، فرایندی منظم و اسلوب دار و سفری فرای مرزهای تاکتیک ها و تکنیک های اشتباه ناپذیر است.

هر کسی می تواند با از بین بردن این س دلیل اصلی شکست مذاکره کننده ها، به سرعت در مذاکرات خود پیشرفتی چشمگیر داشته باشد. اول باید یکی از قالب های متداول و شناخته شده مذاکره را انتخاب کرده و در کار به آن متعهد شوید و کلیه اصول و قواعد آن را به خاطر بسپارید. به تدریج مهارت ها، دانش و تخصصتان گسترده تر خواهد شد. دوم باید این توانایی را در خودتان پرورش دهید که موارد و مشکلات آشکار و پنهانی که دو طرف مذاکره را در ابتدای مذاکره از هم جدا میکند، شناخته و ارزیابی کنید و بعد روی نتیجه مطلوبتان متمرکز شوید نه روی درکی که از موقعیت های دو طرف یا نقاط ضعف و قدرت آنها دارید. و آخر، ترس از رفتن فراتر از مذاکره را کنار بگذارید و خواهید دید که بلافاصله موفقیت و ثبات بیشتری در کارتان پیدا میکنید.

مهارت های مذاکره

سوالاتی که می تواند در انجام مذاکره مفید باشد:

- چرا این چیزی که می خواهم را می خواهم؟ آیا از خواسته خود مطمئن هستم؟

- آیا در این مذاکره هر دو ما چیزی به دست می آوریم؟

- اگر مذاکره بدون رضایت طرفین ختم شود، چه باید بکنم؟

- آیا باید آنها را متقاعد بکنم که پیشنهادم برای هر دو آنها عادلانه است؟

- آیا برای شنیدن حرفهای آنها آمادگی دارم؟

- آیا ممکن است در برابر طرف مقابلم حالت دفاعی گرفته و با او مخالفت کنم؟

معیارهای یک مذاکره خوب

هر مذاکره ای سه پیام دارد:

1. رضایت عاقلانه طرفین را ایجاد کند: من دنبال راه حلی هستم که هدف شما و خودم هر دو برآورده شود و برای همه ما قابل قبول باشد.

2. بهره وری: من فرایند را طوری کنترل می کنم که برایمان مفید باشد—و محتوای کار را کنترل نمی کنم.

3. حفط/تقویت رابطه بین دو طرف مذاکره: این مسئولیت ماست که درمورد واقعیت ها، نظرات و احساساتمان با هم صادق و روراست باشیم.

مذاکره اصولی

1. فرد را از مشکل جدا کنید.

2. به سود توجه کنید نه موقعیت.

3. قبل از هر تصمیمی، انتخاب هایی برای سود دوطرف مهیا کنید.

4. برای ارزیابی سود مخالف از معیار اهداف استفاده کنید.

چرا مذاکرات با شکست مواجه می شود:

سه دلیل عمده شکست مذاکرات:

1. دو طرف با هم صحبت نمی کنند (فقدان فرصتی برای گفتگو)

2. دو طرف آنچه گفته می شود را نمی شنوند.

3. ایجاد سوءتفاهم درمورد نقطه نظرات فرد مقابل به دلایل زیر:

- اطلاعات مختلف یا

- ارزیابی های مختلف از یک اطلاعات یکسان.

سایر عوامل:

- فقدان برنامه/فقدان آمادگی

- فشارهای خارجی

- نبود رضایت طرفین

- رویکردهای مختلف به ریسک و یک راه حل سریع

چرا افراد نمی توانند در آمادگی برای مذاکره پیشرفت کنند؟

- نمی توانیم از تجربیاتمان درس بگیریم

- نمی توانیم تمرین کنیم

- به تنهایی خود را آماده می کنیم و یاد می گیریم.

چند توصیه مهم برای پیشرفت

- بررسی دوباره

- تمرین

- کمک گرفتن از همکاران

3 دلیل اصلی شکست در مذاکرات
انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۴

چطور فروشنده ای فوق العاده باشیم


چطور فروشنده ای فوق العاده باشیم

فروش یک هنر است. اگر بتوانید بین اغواگری و جذبه یک فروشنده خوب تعادل برقرار کنید، حتی می‌توانید بستنی با سُس شکلاتی را به زنی که دستکش‌های سفید دست کرده است بفروشید. اگر می‌خواهید بدانید چطور می‌توانید اعتماد را در مشتری ایجاد کرده، حضوری قاطع داشته و نگرشی خوشبینانه به فروشتان داشته باشید، این مقاله را دنبال کنید.

بخش اول: قابل‌اعتماد بودن

۱. مشتری را مقدم بدانید. اگر مشتری به شما اعتماد نکند، نمی‌توانید هیچ چیز به او بفروشید. اینکه بتوانید کسی را متقاعد کنید که به چیزی نیاز دارد که شما می‌فروشید، نیاز به این دارد که بین یکرنگی و صمیمیت خودتان با مشتری و میل‌تان به فروش تعادل برقرار کنید و قاطع، محکم و صادق باشید. اگر مشتری به شما اعتماد نکند، مطمئناً نمی‌تواند تصمیم هوشمندانه‌ای برای خرید بگیرد.

۲. تاکید کنید. بفهمید مشتری‌تان واقعاً به چه چیز نیاز دارد و چرا به آن نیاز دارد. مردم به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به هدفی خرید می‌کنند. کشف میل مشتری‌تان و پیدا کردن کالایی برای برآوردن آن میل و نیاز شما را به فروشنده‌ای فوق‌العاده تبدیل می‌کند.

اجازه بدهید مشتری‌تان صحبت را جلو ببرد و برای مشخص کردن نیازش، از او سوال کنید. اگر مشتری می‌گوید به کت و شلوار نیاز دارد، از او سوال کنید برای چه مناسبتی می‌خواهد؟ فروختن کت و شلوار به کسی که به مراسم ختم می‌رود بسیار متفاوت با کت و شلواری است که به کسی که به مراسم عروسی می‌رود.

اگر مشتری به کالایی خاص علاقه نشان می‌دهد، از او سوال کنید چه چیز آن کالا نظر او را جلب کرده است. اجازه بدهید مشتری کالایی را انتخاب کند که حس خوبی به او می‌دهد. با این روش سلیقه و نیازهای مشتری‌تان را بشناسید و قصد واقعی او برای خرید را کشف کنید.

۳. در حیطه کاری خودتان، متخصص باشید. باید همه چیز را درمورد کالاهایی که می‌فروشید و کالایی که رقیبانتان می‌فروشند، بدانید تا بتوانید مشتری‌تان را توجیه کنید که چرا کالایی خاص را به او پیشنهاد می‌دهید.

مثلاً اگر کفش‌های بسکتبال می‌فروشید، باید بدانید که کدام بازیکن کدام کفش را می‌پوشد و تاریخچه کفش‌ها را بدانید. همچنین همه جزئیات لازم درمورد راحتی، تکنولوژی مورد استفاده و نحوه مراقبت از آن را بدانید.

۴. پیگیری کنید. اگر واقعاً می‌خواهید فروشنده‌ای فوق‌العاده شوید، باید کمی بیشتر تلاش کنید. اسامی و مشخصات مشتریانتان را یادداشت کنید و بعد از فروش با آنها تماسی کوتاه بگیرید تا مطمئن شوید از خریدشان ۱۰۰٪ رضایت دارند. به این ترتیب مشتریان را به طرفدارانی مشتاق تبدیل می‌کنید که در آینده هم برای خرید به سراغتان خواهند آمد.

۵. متناسب با کارتان لباس بپوشید. فروشنده هر کالا باید سبک خاصی برای لباس پوشیدن داشته باشد. فروشنده اتومبیل باید به طریقی متفاوت با فروشنده گیتار برقی لباس بپوشد. در همه حالات حتماً مرتب، تمیز و دوستانه لباس بپوشید.

 

بخش دوم: قاطع بودن

۱. انتظار اعتراض را داشته باشید. به واکنش‌های مشتری‌تان خوب دقت کنید. اشارات و حالات چهره و زبان بدن می‌تواند چیزهای زیادی درمورد فکر و ذهن مشتری به شما نشان دهد. وقتی محصول را به او معرفی می‌کنید، به خاطر داشته باشید که شما آنجا هستید که چیزی را به مشتری بفروشید که خرید آن حس خوبی به او بدهد. اینکه حدس بزنید مشتری به کدام قسمت درمورد آن محصول ممکن است اعتراض کند کمکتان می‌کند بتوانید واکنش دقیق‌تر و بهتری به او بدهید که متقاعدش کنید.

اگر به نظر می‌رسد محصولی نظر مشتری را جلب نمی‌کند. به جای بحث کردن، این مسئله را درک کنید. می‌توانید برای توجیه شک و تردید مشتری، بعضی از مزایای آن محصول را نام ببرید: «این گران‌تر از محصولات دیگر است، حق با شماست ولی کار دستی که روی آن انجام شده بسیار زمان‌برتر از کارهای ماشینی است و باعث می‌شود کفش بادوام‌تری داشته باشید.»

۲. منطقی باشید. اگر پورسانتی کار می‌کنید، ممکن است وسوسه‌انگیز باشد که مشتری‌ها را ترغیب به خرید اجناس گران‌تر کنید. اما اگر بخواهید کسی را که در یک پانسیون زندگی می‌کند، تشویق به خرید یک تلویزیون پلاسما کنید، مثل این می‌ماند که بخواهید آن مشتری را از خرید منصرف کنید. همیشه کالایی را به مشتری پیشنهاد دهید که برای او منطقی باشد.

۳. درخواست خرید کنید. اگر مشتری‌تان برای تصمیم‌گیری مشکل دارد، بد نیست کمی به او فشار بیاورید. مطمئن باشید که بهترین چیز را به او پیشنهاد کرده‌اید و خیلی ساده به او بگویید که، «تا بقیه خریدتان را انجام می‌دهید، می‌خواهید این را برایتان به قسمت صندوق ببرم؟»

۴. تعداد هر واحد فروش به ازای هر معامله را بالا ببرید. بعد از اینکه یک فروش تایید شد، به فروش متعلقات آن جنس توجه کنید. مثلاً اگر یک پرینتر فروخته‌اید، می‌توانید پیشنهاد خرید جوهر، کارتریج یا کاغذ را به مشتری بدهید. بگویید، «شما بالاخره به این نیاز پیدا خواهید کرد، پس بهتره همین الان بخرید که بعداً دیگر نگران تمام شدن آن نباشید.»

 

بخش سوم: خوش‌بین بودن

۱. فروش‌های بد را فراموش کنید. گذراندن زمان زیاد روی یک فروش که به جایی نمی‌رسد ممکن است خسته‌ و ناامیدکننده باشد اما اگر یاد بگیرید فروش‌های بد را پشت سر گذاشته و خیلی سریع به فرصت‌های جدیدی که پیش رو دارید نزدیک شوید، فروشنده‌ای موفق خواهید شد.

هر فروش را یک تحربه ببینید. چرا از‌آن درس نمی‌گیرید؟

۲. روی فروش خودتان متمرکز شوید. بعضی محیط‌های کاری سعی می‌کنند با ایجاد رقابت بین پرسنل فروش، فروش را تقویت کنند. بااینکه این می‌تواند راهی دوستانه برای بالا بردن بازده کاری باشد، اما اگر بخواهید مداوم فروش خودتان را با دیگران مقایسه کنید، ممکن است ناامیدکننده باشد. اگر فروشی انجام دادید، خوشحال شوید اما این را هدفتان قرار ندهید. کار را به چشم کار ببینید. اوقات فراغتتان را با سرگرمی‌های دیگر پر کنید تا آن را هم صرف کار نکنید.

۳. سرتان را شلوغ نگه دارید. هر چه برای فروش‌های بیشتری تلاش کنید، کار برایتان ساده‌تر خواهد شد. گذشتن از شکست‌های کوچک و موانع کوتاه برایتان راحت‌تر خواهد شد و کمک خواهد کرد در کارتان جا بیفتید. هرچه زمان بیشتری را برای فروش صرف کنید، روزتان سریعتر و مفیدتر خواهد گذشت.

۴. کسی را مقصر ندانید. هر اتفاقی که بیفتد، سعی نکنید تقصیر را گردن کس یا چیزی دیگر بیندازید. تصمیم با خود مشتری است که چیزی را بخرد یا نخرد، پس اگر تصمیم به نخریدن گرفت، به چشم یک شکست به آن نگاه نکنید. خودتان را به چشم یک مشاور در یک معامله ببینید. پیشنهاداتتان را ارایه کنید، تا می‌توانید کمک کنید و وقتی معامله تمام شد، چه موفق چه ناموفق، از آن بگذرید.

 

نکات

- همیشه به خاطر داشته باشید که برای خدمت و کمک به مشتری آنجا هستید.

- به هر چه که مشتری می‌گوید خوب گوش کنید، همینطور به نحوه گفتن آن. از حرف‌های او می‌توانید به عنوان منبع قدرتی برای فروش محصولتان بعنوان راهکار برای مشکل آنها استفاده کنید.

- همیشه درستکار و راستگو باشید، چون اگر اینطور نباشید، مشتری متوجه آن خواهد شد.

- سبک‌ فروشتان را طبق هر مشتری تغییر دهید. آدم‌ها چیزهای مختلف دوست دارند. همه زنگ‌ها و سوت‌ها چیزی جز یک صدای عادی نیستند مگر اینکه به آهنگ آن مشتری صدا کنند.

- همیشه سعی کنید معامله را ببندید. اگر هیچوقت این را نگویید، هیچوقت آن فروش انجام نخواهد شد. باید سعی کنید زمینه مشترک با مشتری پیدا کنید تا با او وارد رابطه شوید.

 



مطالب تصادفی

  • هفت گام طراحی زندگی موفق
  • 5 راهکار طلایی برای تغییر در زندگی و کار
  • راز موفقیت آنتونی رابینز
  • دستورات مدیتیشن
  • قانون جذب و کاربردهای آن
  • یک روش عالی برای ارتقای اعتماد به نفس و رفع استرس
  • یک راز موفقیت
  • هیچوقت صد در صد هیچ چیز را برملا نکنید
  • هیچوقت دلسرد نشوید، اتفاق‌های خوب زمان می‌برند
  • هنر گفتگوی کوتاه برای ایجاد ارتباط موثر