تماس با ما

فید خبر خوان

نقشه سایت

به فروشگاه اینترنتی آینده روشن خوش آمدید. این فروشگاه مرجع مناسب جهت خرید و دانلود مقاله، تحقیق و کتابهای آموزشی و علمی بصورت آنلاین است.


اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.

ایجاد وب سایت یا
فروشگاه حرفه ای رایگان

دسته بندی سایت

برچسب های مهم

آمار بازدید سایت

پیوند ها

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 26
  • بازدید دیروز : 49
  • بازدید کل : 130277

ویژگیهای یک مدیر محبوب و مقبول


ویژگیهای یک مدیر محبوب و مقبول

در نظام مدیریتی نوین فاکتورهای مهمی در موفقیت یک مجموعه دخیل است که از جمله این فاکتورها وجود شخصی مدیر و مدبر در راس مجموعه به عنوان گرداننده و هماهنگ کننده امور می باشد. تعیین سیاستهای کلی شرکت، نظارت بر حسن اجرای قوانین و راهبری و هدایت افراد تحت امر از وظایف اصلی رئیس می باشد. هرچقدر یک سیستم وسیع تر باشد به همان نسبت مسئولیتهای مدیران افزایش می یابد.

یک مدیر با صلاحیت صرفه نظر از حجم مسئولیت و نوع مجموعه ای که بر آن ریاست میکند باید دارای ویژگیها و خصوصیات زیر باشد:

1- داشتن تخصص

فردی که بر مجموعه ای مدیریت میکند باید دارای دو ویژگی باشد. اول اینکه باید با علوم نوین مدیریت آشنایی کافی داشته باشد و بطور مستمر خود را با جدید ترین روشهای راهبردی و استراتژیک مدیریت بروز کند. دوم باید در زمینه فعالیت مجموعه تحت امرش تخصص داشته باشد و رشته تحصیلیش مرتبط با آن باشد. مثلاً فردی که در زمینه شیمی تحصیل نموده نمی تواند مدیر خوبی در یک شرکت تولید قطعات اتومبیل باشد. داشتن تجربه و سابقه کاری در زمینه مدیریت و رشته تخصصی نیز بسیار حائز اهمیت است.

2- استفاده از نیروی انسانی حرفه ای و متعهد

وجود کارمندانی متخصص، با صلاحیت و شایسته که وجدان کاری داشته باشند و مسئولیتی که به آنها واگذار شده است را با جدیت انجام دهند، میتواند در موفقیت و پیشرفت یک مجموعه نقش بسزایی ایفا نماید. یک مدیر واقعی همیشه سعی می کند افرادی را به خدمت بگیرد که در زمینه تخصصی خود از بهترینها باشند و دو فاکتور سخت کوشی و مسئولیت پذیری از ویژگیهای آنها محسوب گردد. صرف اینکه کسی معتمد، دوست، آشنا یا فامیل است نباید او را به سمتی حساس منصوب کرد. میدان دادن به افراد جدید و کشف استعدادها و منحصر نکردن فرصتها و پستهای شغلی برای برخی افراد خاص نیز از وظایف مهم مدیران فهیم است.

3- گریز از خودکامگی و روی آوردن به مشورت گرایی

عدم استقبال از نظرات کارمندان دیگر، بی توجهی به پیشنهادات، دیکته کردن مطلق دستورات، اصرار بر اجرای بی چون و چرای قوانینی که صحیح به نظر نمی رسند و مورد انتقاد اکثریت است، باعث عدم اعتماد کارمندان و سستی در انجام امور شده و اعتبار یک مدیر را پایین خواهد آورد. در علوم مدرن مدیریتی اصل مشورت و بهره گیری از نظرات دیگران به عنوان مهمترین فاکتور موفقیت بشمار می رود. برخی مدیران تصور میکنند "عقل کل" هستند و این باعث نارضایتی های گسترده در بین کارمندان میگردد.

4- حذف فرهنگ تملق و چاپلوسی

یک مدیر واقعی هیچ گاه به کارمندان اجازه ایجاد و گسترش فرهنگ چاپلوسی، تملق و "بله قربان گویی" در مورد خود را نمی دهد چون می داند این کار فقط به منظور حفظ و یا ارتقای سمت و مسائل مادی است، نه احترام واقعی، و بیشتر به "تظاهر مصلحتی" شباهت دارد. تفهیم اینکه ارتقای شغلی و مالی تنها در صورت انجام صحیح مسئولیتها و تلاش و کوشش بیشتر تحقق خواهد یافت و نه چاپلوسی، وظیفه مدیر میباشد. مدیران قوی اصولاً نیازی به شنیدن چاپلوسی کارمندان خود ندارند مگر اینکه از برخی اختلالات روان پریشی مانند خود بزرگ بینی رنج ببرند.

5- رعایت مساوات، عدالت و تکریم کارمندان

عدم تبعیض اخلاقی بین کارمندان، احترام گذاردن به آنها، تشویق، خودداری از هر نوع توهین و تحقیر، از جمله مشخصات مدیران موفق است. هیچ گاه نباید در ملاء عام فردی را مورد توبیخ قرار داد و به سرعت و بدون در نظر گرفتن واقعیات و تحقیقات کافی حکمی برایش صادر کرد. مسئولیت خواهی باید بطور عمومی باشد و چشم پوشی تبعیض آمیز از کوتاهی برخی کارمندان و نادیده گرفتن قصور آنها، دادن امتیازات بی دلیل و سخت گیری بیش از حد در مورد برخی دیگر انگیزه کار را در اشخاص کاهش خواهد داد. از توهین به عقل و شعور کارمندان و اینکه آنها به دید افرادی بدون درایت و درک درنظر گرفته شوند باید جداً خوددرای شود.

6- پذیرفتن مسئولیت اشتباهات

کسی که هیچ گاه قبول نمیکند که اشتباه کرده است و همیشه سعی دارد اشتباهات و پی آمدهای این اشتباهات را بر گردن دیگران بیندازد هرگز نمی تواند در عرصه مدیریت به کامیابی دست یابد. مهترین وظیفه یک مدیر پذیرفتن خطاهایی است که یا مستقیماً توسط او انجام شده و یا توسط مجموعه تحت امرش. مدیران با صلاحیت بجای طفره رفتن و بهانه آوردن و توجیه کردنهای بی ارزش همیشه از اشتباهاتشان درس میگیردند و از آنها به عنوان "تجربیات ارزشمند" یاد می کنند. اعتراف به اشتباه و عذر خواهی در ملاء عام از خصوصیات مدیران باشهامت می باشد.

7- صداقت در گفتار، تحقق وعده ها

"هدف هیچ گاه وسیله را توجیه نمی کند؛" جمله ای ساده اما بسیار پر اهمیت در علم مدیریت. فردی که صرفاً برای رسیدن به اهداف خود اقدام به دادن وعده های غیر قابل تحقق نموده ( افزایش حقوق، ارتقای شغلی، بیمه نمودن کارمندان ... ) و از دروغ گفتن هیچ ابایی ندارد ممکن است در کوتاه مدت به موفقیتهایی برسد ولی قطعاً در دراز مدت پس از مشخص شدن پوشالی بودن وعده ها، کارمندان اعتماد خود را به کلی از دست داده و دیگر ارزشی برای صحبتهایش قائل نخواهند بود. دادن وعده های منطقی ولو اندک و قابل انجام، بسیار موثرتر است از وعده های پر آب و رنگ اما فریبکارانه. شفاف سازی نیز یکی از عوامل مهم در ایجاد اعتماد است بدین معنی که مدیر نه مشکلات را کوچک نمایی کند و نه دستاوردها را بزرگ نمایی. بهترین سیاست همواره صداقت است.

8- انتقاد پذیری

وقتی کارمندان یک اداره آنقدر با مدیر خود احساس راحتی کنند که بتوانند براحتی و بدون ترس، هرگونه انتقاد منطقی از نحوه عملکرد وی را ابراز نمایند، رابطه ای بسیار محکم و ارزنده بین آنها بوجود خواهد آمد چرا که کارمندان احساس میکنند که انتقاداتشان "شنیده" میشود و دارای اهمیت است و مدیرشان از این انتقادات در جهت رفع نواقص و کاستی ها استقبال میکند. در بحث مدیریت نوین شنیدن انتقادات و نظرات کارمندان و افراد مرتبط با مجموعه به عنوان یک اصل استراتژیک برای پیشرفت مطرح است. محفوظ دانستن حق اعتراض قانونمند و منطقی کارمندان نیز از ویژگیهای یک مدیر با تدبیر است.

9- ارتباط با دنیای خارج

مدیران موفق معمولاً دارای روابط عمومی قوی و قدرت برقراری ارتباط با شرکتهای دیگر و مشتریان و افراد خارج از مجموعه هستند. شاید بارها شنیده باشید که عصر امروز، عصر ارتباطات و انتقال اطلاعات است. یک نظام مدیریت هرچقدر توانایی بالاتری در برقراری ارتباط با دنیای خارج از مجموعه خود داشته باشد، از اعتبار و رتبه بالاتری برخوردار خواهد بود. به هرحال ممکن است برخی از شرکتها و افراد در خلاف سیاست ها و رویکردها باشند و یا حتی به عنوان شرکت رقیب بشمار آیند اما این دلیل بر نداشتن ارتباط و تعامل نمی تواند باشد. یک مدیر متبحر باید به خاطر داشته باشد که "داشتن ارتباط با فردی حقیقی یا حقوقی لزوماً به معنای پذیرفتن دیدگاه های او نیست."

10- مدیریت اصولی تنش و بحران

اختلاف، تنش، درگیری بین کارمندان، وضعیت های اضطراری، شرایط مالی ناپایدار و بحران ممکن است در هر اداره و شرکتی بوجود آید. این وظیفه مدیر است که با درایت، عدالت و میانجی گری بدور از هرگونه برخورد غیر منطقی و اجحاف در حق کارمندان مسئله را حل و فصل کند و آرامش را به فضای شرکت برگرداند.

11- عدم اصرار به حفظ پست و مقام

مدیرانی که هدف آنها فقط پیشرفت همه جانبه شرکت است و به چیزی جز موفقیت مجموعه تحت امرشان نمی اندیشند و نسبت به رفع مشکلات تعصب دارند و مشکلات پیش آمده برای کارمندان و مشتریان را مشکلات خود می بینند، زمانی که احساس کنند ناکامی های بسیاری بوجود آمده و دیگر توانایی اداره و گرداندن شرکت را ندارند، هرگز به حفظ سمت خود اصرار نمی ورزند بلکه براحتی و بدون تنش و بصورت داوطلبانه استعفاء داده و مسئولیت را به نفری می سپارند که صلاحیت بیشتری داشته باشد. این موضوع بخصوص در سطوح مدیریتی شرکتهای کلان نمود واضح تری پیدا میکند. مدیرانی که از روی دلسوزی و معیارهای اخلاقی مقام خود را واگذار میکنند ارزش بسیار والایی نزد دیگران پیدا خواهند کرد.

12- برنامه ریزی منطقی برای تحقق اهداف کوتاه مدت و بلند مدت

طبیعی است که هر شرکتی باید دارای برنامه و اهداف باشد. اولاً این اهداف باید در سمت و سوی پیشرفت کلی شرکت باشند و تا حد امکان منافع کارمندان و مشتریان را تامین کنند، ثانیاً لازم است برنامه ریزی برای رسیدن به این اهداف واقع گرایانه و منطقی باشد. مدیران با تجربه، هم در زمینه هدف گذاری و هم در زمینه برنامه ریزی برای محقق کردن آن اهداف بسیار حرفه ای عمل میکنند. آنها میدانند که رسیدن به هر هدفی ساز و کار خاص خودش را می طلبد و نمی توان بدون در نظر گرفتن زمان و با راه حل های بی پایه و اساس و عجولانه و گاه با پاک کردن صورت مسئله به اهداف والا دست پیدا کرد. برنامه ریزی ها و روشهای اجرایی نادرست معمولا نتایج معکوس به دنبال خواهند داشت.


13- پرهیز از حاشیه سازی

برخی مدیران برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی ها و منحرف کردن اذهان کارمندان و مشتریان از آنچه که واقعاً در حال اتفاق افتادن است، اقدام به ایجاد برخی حاشیه سازی ها میکنند تا به این صورت میزان افت و ضرر مالی شرکت را پنهان نگاه دارند. داشتن صداقت و بیان شجاعانه شکست ها و عزم راسخ برای حل مشکلات و جبران ضرر بدون ایجاد حاشیه و طرح نکردن مسائلی که هیچ ربطی به شرکت ندارد، از خصوصیات یک مدیر حرفه ای است.

14- ظاهر، اخلاق و رفتار مناسب

از آنجایی که نقش یک مدیر در الگو پذیری کارمندان بسیار حائز اهمیت می باشد، داشتن ظاهری آراسته و مرتب، لباسی در شان مدیریت، دقت در گفتار، رعایت اصول اخلاقی و ادب و رفتار پسندیده، اجتناب ناپذیر است. یک مدیر واقعی همیشه با رفتار خوب خود به کارمندان می آموزد که چگونه با همدیگر و با مشتریان برخورد کنند.

 

ویژگیهای یک مدیر محبوب و مقبول
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

ویژگیهای ناملموس موفقیت


ویژگیهای ناملموس موفقیت

چه در حال شروع شغل تازه ای باشید، چه شغل قبلی خود را ادامه دهید، شالوده های اساسی برای رسیدن به موفقیت، همواره یکسان هستند. موفقیت دارای خصوصیات منحصر به فردی است که همواره شما را به سوی سطوح بالاتر هدایت میکند. اما به راستی این خصوصیات چطور در زندگی شغلی افراد سایه می افکنند و به راحتی دو فرد با توانایی های یکسان را از یکدیگر جدا می سازند؟ و یا اینکه چطور ممکن است فردی که به نظر از لیاقت و شایستگی کمتری برخوردار می باشد نسبت به فردی که از تمام امتیازات علمی برخوردار است، بیشتر پیشرفت کرده و مقام بالاتری را از آن خود سازد.

اگر شما تصور می کنید چنین اتفاقاتی جزء محالات هستند، بهتر است برای چند لحظه خواندن را متوقف کنید و یک بار دیگر با دقت بیشتری به آن فکر کنید. برای نمونه، به طور حتم حداقل می توانید یک نفر را پیدا کنید که اخیراً به محل کار شما وارد شده باشد؛ شاید کسی از نظر شهرت آکادمیک نتواند به پای او برسد، اما خودتان مشاهده کردید که متاسفانه قادر به بروز توانایی هایش نیست و همیشه در این راه شکست می خورد.

اگر شما از نظر توان علمی به نقطه قابل قبولی رسیده و قصد دارید در برابر افرادی که توانایی ها و مهارت هایشان از شما بالاتر است، عرض اندام کنید، باید بر روی ویژگی های ناملموس موفقیت حساب باز کنید و برای پیشرفت از آنها کمک بگیرید.

چشم انداز وسیع تر

یادم می آید چندی پیش در مورد گسترش مصرف یک نوع نرم افزار خاص در حال صحبت کردن با یک برنامه ریز بودم: همچنان که او صرفاً تمام حواسش را به رمزهای عبور و.. معطوف کرده بود، من به این مسئله فکر می کردم که چگونه می توانیم کاری کنیم که هر چه زودتر آنرا به بازار عرضه کرده و مردم را ترغیب به استفاده از آن نماییم.

زمانی که به مشکلات خود نگاه می کنید، چه می بینید؟ (به ویژه در مواجهه با مشکلاتی که در نظر اول حل شدنی نیستند؟) آیا به سرعت مضطرب می شوید و یا اینکه سعی می کنید آنرا در متن تمام مفروضات دیگر بگنجانید و ارزش واقعی آن را تخمین بزنید؟

کسانی که قصد دارند به موفقیت حقیقی دست پیدا کنند، باید توانایی تشخیص مسائل پر اهمیت را نسبت به انواع کم اهمیت تر داشته باشند. تمرکز کردن روی مشکلات حل نشدنی فقط شما را از اصل قضیه دور می کند. افراد موفق یاد گرفته اند که کارهای خود را سر موقع انجام دهند و نقص های جزئی را در فرصت های آتی رفع نمایند.

علاقه به شرکت

آیا شرکتی که در حال حاضر در آن مشغول به کار هستید، برایتان ارزش دارد؟ منظور من نوعی حس مسئولیت پذیری و از خود گذشتگی است تنها در زمان کار کردن برای دوستان و خانواده به وجود می آید؛ و یا مثلا از آن نوع از خود گذشتگی که با رضای دل بایستید و اضافه کاری انجام دهید.

به عنوان یک مدیر اگر به فرض من بدانم که اعضای تیم برای موفقیت شرکت اهمیت قائل هستند و در این راه از هیچ تلاشی مضایقه نمی کنند، می توانم به آنها استقلال بیشتری بدهم تا روی پای خودشان بایستند. در چنین شرایطی مطمئن می شوم که حتی بدون سرپرستی و نظارت دائمی من، آنها روال عادی کار خود را پیش می گیرند، و هدفی جز پیشرفت گروهی را در سر نمی پرورانند. چنین گرایش ها و تمایلاتی نه تنها کارفرماها را همواره راضی نگه می دارد، بلکه کارمندان را نیز به سمت دریافت پاداش های بزرگتر رهنمون می سازد.

تحمل مجازات

یکی از درس های بزرگی که باید در مورد موفقیت یاد بگیریم این است که هیچ گاه به خاطر ساعات طولانی تر کاری نسبت به سایرین، احساس بدی پیدا نکنیم. شاید رسیدن به نقطه درک این مطلب نیازمند زمان باشد، اما به نظر می رسد که به عهده گرفتن کارهای بیشتر، مسئولیت بیشتری را نیز بر گردن شما می نهد. واکنش مثبت شما نسبت به مسئولیت های بزرگتر، جزئی از فرآیند رسیدن به موفقیت است.

اغلب افراد معمولا با دید منفی به حجم بالای کار نگاه می کنند و همواره قصد دارند تا بالاخره هر جور شده از سر و ته آن بزنند و مسئولیت های خود را به نحوی کاهش دهند. اما در مقابل افراد ساعی و کوشا هر کاری را که گروه اول از زیر آن در می رود را به عهده می گیرد و علاوه بر این برای انجام کارهای بیشتر نیز اعلام آمادگی می کنند.

یکی دیگر از موارد پر اهمیت در مقوله موفقیت شغلی این است که از انتقاد ها و همینطور از موانعی که در میان راه، جلوی شما سبز می شوند، دلسر نشوید. این گزینه ها صرفا به عنوان نشانه ای به منظور نمایش سخت کوشی بیشتر شما هستند. همانطور که می دانید از قدیم گفته اند: " نابرده رنج، گنج میسر نخواهد شد".

مالکیت و توانایی پاسخگویی

در نظر شما یک ماموریت شغلی چه معنایی دارد؟ آیا فقط به عنوان یک وظیفه به آن نگاه می کنید؟ یا اینکه با علاقه و اشتیاق وافر به دنبال تکمیل مسئولیت و ارائه نقش های جدید از خود هستید؟ حقیقت اینجاست که باید به کاری که انجام می دهید، به عنوان چیزی بیش از یک وظیفه نگاه کنید. اگر بتوانید کارهای محوله را به دقت و با در نظر گرفتن تمام جزییات به پایان برسانید، خودتان را در موقعیتی می یابید که در حال لذت بردن از حیطه جدید قدرتتان هستید.

احساس مالیکت عملکرد خاصی را در داخل شرکت به افراد هدیه می دهد و باید به عنوان قلمرو اصلی توانایی های شما در آید. زمانی که لغزشی از شما سر می زند باید مسئولیت انجام آنرا به عهده بگیرد، در صدد جبران آن برآیید، و ترتیبی بدهید که هیچ گاه مجددا تکرر نشود.

تعهدات خود را - بدون توجه به کوچکی و بزرگی - مو به مو چک کنید. همین کارهای کوچک هستند که در زمان ترفیع رتبه تفاوت و برتری میان کارمندان را ایجاد کرده و تاثیر چشمگیری بر روی موفقیت افراد دارند.

اعتماد به نفس

اگر ترس و دلهره به دل راه دهید، هیچ گاه نمی توانید یک رهبر خوب باشید. اعتماد به نفس تنها به این مطلب ختم نمی شود که بدانید در چه زمانی باید صحبت کنید، بلکه باید بدانید چگونه می توانید با اتکا به منابع معتبر و موثق و استدلال های منطقی، از خودتان و از جایگاهتان پشتیبانی و حمایت نمایید. شما که نمی خواهید یک رهبر ضعیف باشید که تنها برای خالی نماندن عریضه بحث و جدل می کند!

بارها من کارمندان جوان را ترغیب کرده ام که دیدگاههای خود را بیان کنند و یا هدایت موضوع مورد بحث را به عهده بگیرند. هر چند من به شخصه برای نظرها و عقاید آنها ارزش قائل هستم اما باید یاد بگیرند که با دلیل ومدرک و با اتکا به مستندات صحبت کنند.

چه رئیستان با شما موافق باشد چه نباشد، صحبت کردن در مورد مسائلی که با نظر شما در تضاد است، می تواند احترام مقامات بالاتر و همچنین همکارانتان را نسبت به شما جلب کند. آنها در نهایت صلح و صفا متوجه می شوند، زمانیکه کاری درست انجام نشود، می توانند بر روی شما حساب باز کنند چراکه قادر هستید گله و شکایت ها را به صورت کاملا منطقی مطرح کنید.

فرصت طلبی

کارمندانی که پشت میز نشسته و به صندلی هایشان تکیه می دهند و انتظار دارند تا همه چیز برای آنها آماده گردد، می توانند آنقدر صبر کنند تا زیر پایشان علف سبز شود. زمانیکه یک فرصت مناسب به سمت شما روانه می شود، باید قدر آنرا بدانید و آنرا به سرعت بقاپید. منتظر نباشید ترفیع رتبه را دو دستی تقدیمتان کنند، به جای آن خودتان به دنبال آن بروید و رئیستان را متقاعد نمایید که تشنه رسیدن به آن هستید. همچنین در نظر داشته باشید که هیچ گاه شتاب زده، گستاخانه و از روی تکبر عمل نکنید.

بلند پروازی های خود را از طریق اعمال، کیفیت انجام کارها، و تلاش اضافی بیان کنید. فقط خواستن تنها کافی نیست بلکه باید استحقاقش را داشته باشید. کارها را برای رئیستان آسان تر کنید و با به عهده گرفتن مسئولیت های اضافی شایستگی های خود را به معرض نمایش بگذارید.

همواره به خاطر داشته باشید که وظیفه کارفرما این است که مراقب اوضاع و احوال کار و تجارت باشد و خوشحالی و کامیابی شما زمانی معنا پیدا می کند که بتوانید بر روی حرفه او تاثیر گذار واقع شوید. خودتان را طوری جا کنید که وجودتان برای شرکت حیاتی باشد. همچنین برای متحقق کرد ارزوهایتان تلاش کنید.

تمرین اصول اساسی

موفقیت نیازمند گذر زمان و تلاش است. همه ما می دانیم که گاهی موفقیت خیلی راحت تر به بعضی ها می رسد، تا به دیگران. ویژگی های غیر ملموس هستند که انسان های موفق را به این نقطه رهنمون می سازند.

این شالوده ها و اصول بنیادین زمانیکه به مرحله اجرا می رسند، می توانند تفاوت فاحشی میان یک فرد متوسط و کسی که با موفقیت، محل کار خود را منفجر می کند، به وجود آورند !

ویژگیهای ناملموس موفقیت
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

ویژگیهای لازم برای یک رهبر و مدیر موفق


ویژگیهای لازم برای یک رهبر و مدیر موفق

ممکن است در زندگی با افراد زیادی روبه رو شوید که فکر می کنند توانایی و مهارت رهبر شدن را دارند، اما معدود افرادی را می بینید که واقعاً از آن مهارت ها بهره مند باشند. رهبری قابل یادگیری است، اما خیلی از ما آن را دست کم گرفته و فکر میکنیم که با خصوصیات و مهارت های مدیریت و رهبری زاده شده ایم. و از اینرو این مرحله ی مهم پیشرفت نادیده انگاشته می شود.

خیلی از مردم هم پیرو افکار رسانه ها هستند و تصور میکنند که رهبران، قهرمانانی هستند که باید جان همه را نجات دهند؛ آنها این واقعیت را نادیده می گیرند که رهبران نیز موجوداتی فناپذیر هستند که همان اشتباهاتی که همه ی ما ممکن است مرتکب شویم را انجام می دهند.

اما یک چیز هست که درمورد رهبران کاملاً متفاوت است: آنها می توانند به عقب برگردند. رهبران واقعی، بعد از شکست هنوز قادرند ما را متقاعد کنند که بار دیگر از آنها پیروی کرده و آن راه را طی کنیم.

اما سؤال مهم این است: چه خصوصیاتی این افراد را از بقیه جدا میکند و چگونه میتوانیم این ویژگی ها و خصوصیات را در خود ایجاد کنیم؟


الهام

یک رهبر بیش از یک فرد است؛ او در راس گروه است. این اوست که به نظر می رسد همیشه می داند چه باید بکند و همه برای مشاوره و راهنمایی سراغ او می روند.

او نه تنها دیدگاه خوبی دارد، بلکه می داند چطور باید با دیگران ارتباط برقرار کند. یک رهبر خوب باید بتواند پیامش را با منطق به دیگران برساند. نتیجه این است که همه معمولاً تحت تاثیر روشنی دیدگاه او و راسخ بودن اعتقادش قرار می گیرند و خیلی زود از او پیروی خواهند کرد.

با اینکه مردم معمولاً از توانایی های رهبر در شگفت هستند، اما منبع اصلی و واقعی الهام او از دو تمرینی ناشی می شود که همه می توانند انجام دهند: برنامه ریزی و هدفمندی. رهبر کسی است که تعیین می کند چه اهدافی اهمیت بیشتری دارد و برایی رسیدن به آن اهداف طرح ریزی و برنامه ریزی می کند. او همان کسی است که برای هر مشکلی، راه حلی در آستین دارد، چون او قبل از اینکه حتی شما کارتان را شروع کنید، آن مسائل را به دقت بررسی کرده است.


اعتماد به نفس

رهبران واقعی از خودشان کاملاً مطمئنند. آنها احساس می کنند که ظرفیت و توانایی آن را دارند که از حد متوسط بالاتر روند و باعث تحقق پذیرفتن کارها شوند.

معمولاً این اعتماد از این واقعیت ریشه می گیرد که آنها افرادی بسیار بامهارت هستند و می دانند برای تحقق پذیرفتن امور چه باید بکنند. از طرف دیگر، برخی رهبران موفق خودشان خیلی بامهارت و کاردان نیستند اما می توانند اینگونه افراد را تشخیص دهند.


ثبات قدم

یک رهبر قدرتمند باید روی حرف و فکر خود ثبات و پایداری نشان دهد و زود تحت تاثیر نظرات و دیدگاه های مختلف قرار نگیرد. اما، این را نباید با کله شقی و لجاجت اشتباه گرفت که اشتباهی مهلک است. درعوض، یک رهبر موفق باید بتواند تصمیماتی منطقی و عقلانی و عاری از تعصب بگیرد.


میل به ریسک کردن

خیلی از افراد ریسک نمی کنند چون از شکست می ترسند. اما اگر شما یک رهبر موفق هستید باید از خود بپرسید: آیا این کار ارزش ریسک کردن دارد؟

یک رهبر واقعی اگر تشخیص داده است که فواید آن کار بیشتر از خطرات احتمالی آن است، باید بتواند سایرین را هم هدایت کند. اما در این صورت هم باز خیلی از ما جرات و جسارت خطر کردن را نداریم، اما همیشه افرادی که همیشه بیشترین ریسک را می کنند، از امن ترین موقعیت برخوردارند.

اگر خطر را بررسی کرده اید و تشخیص داده اید که ارزش ریسک کردن دارد، باید بتوانید بر این مانع ذهنی غلبه کنید. اگر اینکار برایتان دشوار است، طرحریزی کنید. هرچه آمادگیتان بیشتر باشد، موقعیت هم برایتان کم خطرتر خواهد بود.


سماجت و پیگیری

رهبران بدون جنگ و جدال تسلیم نمی شوند. همیشه همه چیز آسان به دست نمی آید، و رهبران باید آنقدر تلاش کنند تا بالاخره موفق شوند. اما همچنین باید هوشیار باشند که برای جنگی که معلوم است عاقبت آن شکست است تلاش نکنند، در این مورد باید از تقشه دوم استفاده کنند.


قطعیت و یقین

شما به عنوان یک رهبر باید بتوانید تصمیمات دشواری را که دیگران از گرفتن آن ترس دارند را با قطعیت بگیرید. رهبرانی که خیلی نرم و ملایم باشند معمولاً قادر به اتمام کارها نخواهند بود و اغلب مورد سوء استفاده قرار می گیرند. باید بتوانید در مواقعی که کارتان ایجاب می کند حتی بی رحم هم باشید و همچنین بر تصمیماتتان استوار باشید.


چند بعدی بودن

رهبران معمولاً با همه ی جنبه های کارشان آشنا هستند و می دانند هر کاری چطور انجام می گیرد. این دیدگاه وسیع، اگر با باریکبینی و توجه به جزئیات همراه شود، آنان را قادر می سازد تا مسائل را بهتر و سریعتر از دیگران تشخیص دهند.

میل به فداکاری

آیا حاضرید برای انجام شدن کار همه چیزتان را بگذارید؟ رهبر شدن موقعیتی سخت است، چون نیاز به مواجهه و کنترل بسیار زیاد با دیگران دارد. و این ممکن است زندگی خصوصی شما را هم درگیر کند. باید ببینید می توانید این فداکاری را انجام دهید یا نه!


قابلیت سازگاری

استراتژی ها و راهکارهایی که امروز جواب می دهند، ممکن است فردا به درد نخورند، و یک رهبر باید خیلی سریع این مسئله را تشخیص دهد. همانطور که شرکت باید خود را وفق دهد، مدیر و رهبر هم باید بتواند. او باید بطور مداوم مهارت های تازه بیاموزد و رویکردهای تازه ای را امتحان کند.

رهبر نباید حتی لحظه ای هدف خود یا هدف زیردستان خود را فراموش کند. اگر اینکار را بکند، منسوخ و قدیمی خواهد بود و دیگران را هم با خودش پایین خواهد کشید. از اینرو مهم است که رهبر بتواند خود را با تغییرات هماهنگ کند و دیگران نیز به آن سو هدایت کند.


رهبر شدن....

رهبر شدن نیازمند زمان و تلاش بسیار است، اما تقریباً برای همه ممکن است. از خودتان بپرسید که چرا دیگران باید به حرف شما گوش دهند و آنقدر تلاش کنید تا کسی شوید که احترام آنها را جلب کند.

 

ویژگیهای لازم برای یک رهبر و مدیر موفق
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

ویژگیهای آرمانگرایان


ویژگیهای آرمانگرایان

در سال 1899، رئیس اداره ثبت اختراعات آمریکا نامه ای به رئیس جمهور مک کینلی نوشته از او خواهش کرد تا اداره ی او را تعطیل کند، به این دلیل که هر چه میشد اختراع شود، تا آن زمان اختراع شده بود.

کمبود قوه ی تخیل در این مرد، می توانست منجر به از بین رفتن حس نوآوری در مردم شود. برخلاف این، یک فرد ایده پرداز و آرمانگرا قادر است مسائل را طوری ببیند که دیگران، حال به هر دلیلی نمی توانند یا نمی خواهند. به علاوه، همه ی آرمانگرایان و رویاپردازان خصوصیات مشترکی دارند، و با اینکه هیچ کار آنها بدون خراب کردن ایده آلهایشان قابل تقلید نیست، وجود دارند تا با الهام بخشی، ما را در پیمودن راهی که ندای درونیمان به آن می خواند تشویق کنند.


خصوصیات آرمانگرایان و ایده پردازان


ثبات عقیده

هر کسی می تواند مخالفت و ناسازگاری کند، اما اختلاف عقیده و مخالفت واقعی نیازمند ثبات عقیده است، به خصوص زمانیکه افکار و نظرات یک نفر با موجی از صداهای مخالف روبه رو است.


در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، سویکیرو هوندا، نوعی فرهنگ تجاری تعریف نمود که اظهار میکرد "کمپانی های ژاپنی به اتفاق هم موفق می شوند." او باور داشت که کمپانی ها و شرکت های ژاپنی می توانند از پدیده ای مثل بیزینس آمریکایی که مبتنی بر سود شخصی بود استفاده کنند. او کارخانه موتورسازی هوندا را برپا کرد و تلاش کرد تا این نظریه را به پایه ی عمل برساند، گرچه ممکن بود از جانب محیط تجاری آن زمان و ماموران دولتی که قصد جلوگیری از پیشرفت هوندا را داشتند، مورد بی احترامی و استهزاء قرار گیرد.


داو کارنی مؤسس شرکت تولیدی لباس آمریکایی، باور نداشت که تولیدکنندگان لباس فقط زمانی می توانند پول دربیاورند که دوخت لباسهای خود را به کشورهای جهان سوم بسپارند. همچنین می دانست که برای موفقیت باید رویه ی کار کارگران کارخانه را تغییر دهد. او این کار را از طریق رقابتی کردن دستمزدها، مرخصی های باحقوق، بیمه ی سلامتی برای خانواده های کارگران، کلاسهای آزاد انگلیسی، واریز حقوق به طور مستقیم به حساب پس انداز کارگران و استفاده از پنج متخصص ماساژ درمانی در محیط کارخانه برای رفاه حال کارگران، به انجام رساند. نتیجه ی کار اضافه سود برابر با 250 میلیون دلار در سال 2005 بود.

آمادگی

اینکه شانس فقط یکبار در خانه ی آدم را میزند، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید، حقیقت دارد؛ این شما هستید که باید تشخیص دهید.

فردریک اسمیت بعنوان یک خلبان خصوصی، دریافت که روز به روز محموله و بارهای بیشتری را برای کمپانی هایی که نمی خواستند یا نمی توانستند منتظر رسید هواپیماهای مسافربری شوند، حمل و نقل میکند. او که هنوز در کالج به سر می برد، مقاله ای برای درس اقتصاد خود نوشت که موضوع آن سرویس حمل و نقل اکسپرس بود. استادش زیاد تحت تاثیر آن مقاله قرار نگرفت، اما اسمیت می دانست که این موقعیتی بسیار عالی است که به او روی کرده است، و در سال 1971 بود که فدرال اکسپرس را پایه گذاری کرد.


بیل گیتس دریافت که اگر سیستم عامل و نرم افزارهای یک کامپیوتر از قسمت سخت افزاری آن جدا شود، دیگر هر کسی—نه فقط مهندسین--می تواند تکنولوژی جدید خلق کند. نوآوری به طور نامحدود و وسیعی دنبال شد و گیتس آنقدر عاقل بود که سیستم خود را در رده ی اول همه ی محصولات جای دهد.


شکاکیت

داشتن بدگمانی و شکاکیت سالم و فعال برای سیستم ها و متدهای معرف صنعت یا بیزنس و تجارت، از خوشبینی و خوشنودی مضر جلوگیری می کند.


بیلی بینز، زمانیکه مدیر عامل اوکلند آتلانتیک شد، به طریقه ی کارکرد MLB تقریباً ظنین بود. او اظهار می دارد که سرپرستان و ناظرانی که سابقه ی خوبی نداشته اند، و این سابقه باعث می شود نتوانند شغل دیگری در هر زمینه کاری پیدا کنند، مداوم توسط کلوب های دیگر استخدام می شوند. از اینرو همه ی نگهبانان و سرپرستان قدیمی را اخراج کرده و افرادی را استخدام کرد که دیدگاه هایی کاملاً جدید در زمینه بیسبال داشتند. به همین روش بود که توانست مقام اول جهانی را کسب کند.


جهان اینترنت تقریباً 5 ساله بود که پییر امیدیار، مشکوک شد که این تکنولوژی فقط در دست افراد کله گنده در بیزنس افتاده است. به نظر او این تکنولوژی باید در مسیری دیگر می افتاد: او اینترنت را بازاری جهانی برای خرید و فروش مردم جدا از تجارت های بزرگ، می دانست. با این هدف بود که eBay را ایجاد کرد. برخلاف آنچه تصور می شود، اولین شیء که در این بازار فروخته شد، دستگاه داروساز نبود، بلکه نشانه گر لیزری بود که کار نمی کرد.

دیدگاه

در ذهن فرد آرمانگرا و ایده پرداز، اکنون و امروز با هیچوقت و همیشه مترادف نیست.


در سال 1977، رئیس شرکت تجهیزات دیجیتالی گفت: "دلیلی ندارد که هر شخص، یک کامپیوتر شخصی در خانه اش داشته باشد." تاحدودی حق با او بود. در سال 1977، یک کامپیوتر خانگی برای افراد متوسط کاملاً بی مصرف بود. اما در آن زمان، استیو جابز و استیو وزنیاک مشغول ساخت کامپیوتر اَپِل II بودند، که به مردم برای داشتن یک کامپیوتر شخصی در خانه، دلیل می داد.


تغییر روند تاریخ


واژه ی آرمانگرا نیز گاهی مثل واژه ی نابغه به کرات مورد استفاده قرار می گیرد—و معمولاً به افرادی نسبت داده می شود که شایستگی آن صفات را ندارند. به این دلیل، بهترین آزمایش، آزمایش زمان است که بیرحم تر از همه ی آنهاست. اگر کسی قادر باشد که ایده ای را از گهواره تا گور، در مقابل مخالفان بیشمار با خود حمل کند، شایسته ی صفت آرمانگرا است.


طبق آمار اداره ی ثبت اختراعات آمریکا، از سال 1900 تا کنون، مخترعین بسیاری موفق به ثبت اختراع و نوآوری خود شده اند و هرساله چیزی درحدود 300،000 درخواست ثبت اختراع ارائه می شود .

 

ویژگیهای آرمانگرایان
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

ویژگیهای انسان خود شکوفا


ویژگیهای انسان خود شکوفا

آبـراهـام مـازلـو بـرای نـخستـیـن بـار مـدل سـلسـله مراتب
نـیازهای انسان را پایه گذاری کرد. که البته بـعدها تـوسـط
افـراد گوناگونی این سلسله مراتب بسط و گسترش یافت.
هر انسانی در زندگی براساس نیازهایی انگیخته و تحریک
می گردد که عمده ترین آنها به مـنـظور حفظ حـیات صورت
می پـذیرند. بنـیـادی تـرین ایـن نـیـازهـا مـوروثـی و فـطـری
میباشند که طی ده ها هزار سال تکامل یافته اند. آبراهام
مازلو معتقد بود که انسانـها بـاید نخست نیازهای بنیادین
خود را ارضا و بر آورده کنند تا انگیزه برای تکامل به نیازهای
والاتـر در وجـودشان شکل گرفته و به آنها علاقه مند گردند.

سلسله مراتب نیازهای انسان به قرار ذیل میباشد:

1- نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی: نـیـاز به اکسیژن، غذا، آب، سـر پـنـاه (مسکن)، گرما، روابط جنسی، خواب و پوشاک.

2- نیازهای امنیتی: ایـمنـی در بـرابـر عـوامــل طبیعی (زلزله، طوفان)، امنیت (امـنـیـت اجتماعی، مالی، شغلی و غیره)، نظم، قانون، محدودیت ها و ثبات.

3- نیازهای عشقی و تعلق پذیری: کار گروهی، خانواده، رابطه با دیگران، غرور، گـریز از طرد شدگی، عشق ورزی دیگران به فرد و بالعکس.

4- نیازهای تاییدی و احترامی: عزت نفس ، موفقیت،مهارت، استقلال، سلطه گری، اعتبار، شهرت، قدر و منزلت، نفوذ و اعتماد بنفس.

5- نیازهای شناختی و معرفتی: علم، دانش و مفهوم.

6- نیازهای زیبایی شناسی: ارزش نـهادن و جـستـجـوی زیـبایی، هماهنگی، توازن و تقارن، تناسب و نظم.

7- نیاز خود شکوفایی(خود یابی): پی بردن به استعدادهای نهانی و بالقوه، تـکـامـل فـردی، عـدالـت خـواهـی، شـناخت ماهیت خویشـتـن، انـگـیـزه بـرای دسـتـیـابـی به اوج قابلیتهای خویش.

8- نیازهای متعالی: کـمـک بـه دیـگران برای دست یابی به مرتبه خود شکوفایی، نـیـاز های معنوی. برای مثال از فردی که دارای امنیت مالی در جامعه نمیباشد نمیتوان انتظار رفتار مناسب اجتماعی داشت.

ویژگی های شخصیتی انسان خود شکوفا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- حس تشخیص واقعیت، آگاهی از شرایط موجود و واقعی، واقع گرا، قضاوت بی طرفانه و عینی و نه بر اساس طرز تفکر شخصی و متعصبانه.

2- طرز نگرش بر مشکلات به عنوان چالشها و شرایطی که نیـاز بـه راه حل دارند و نه به عنوان حربه ای برای شکوه گری و توجیهات فردی.

3- نیاز به حریم و تنهایی و توانایی تحمل تنهایی.

4- متکی به قضاوتها و تجارب خویش، مستقل، عدم اتکاء بـه فـرهنـگ و محـیـط پـیرامون خود برای شکل گیری عقاید و دیدگاه ها.

5- عدم تاثیر پذیری از فشارهای اجتماعی.

6- دموکراتیک، منصف و بدون قائل شدن تبعیض، پذیرش و لذت بردن از تمامی فرهنگـها، نژادها و تفاوتهای فردی انسانها.

7- از لحاظ اجتماعی دلسوز و مهربان، دارای خصوصیات انسانی و بشر دوستانه.

8- پذیرش افراد همانگونه که هستند و عدم تلاش برای تغییردادن آنها.

9- در کنار دیگران راحت میباشد، با وجود هر نوع گرایش نا متعارف دیگران.

10- خود انگیخته و با اصالت میباشد، با خویشتن صادق است، هـمان گـونـه که دوست دارد میباشد و نه آنگونه که دیگران از وی میخواهند.

11- شوخ طبع بوده البته حس پوخ طبعی که متوجه خود و یا وضعیت بشریت میباشد و نه دیگران.

12- تعداد محدودی دوست صمیمی دارد و نه تعداد زیادی رابطه سطحی.

13- علاقه مند به همه چیز حتی امور عادی.

14- خلاق-مبتکر و اصیل.

15- بدنبال تجارب ناب و دستیابی به موفقیتهایی است کـه اثـری مـانـدگـار از خود بجای گذارد.

ویژگیهای انسان خود شکوفا
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

ویژگی های افراد موفق


ویژگی های افراد موفق

ماهمیشه صداهای بلند را می شنویم، پر رنگ ها را می بینیم، آسان ها را می خواهیم... غافل از این که خوب ها سخت می آیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند.

احتمالا تا به حال با افراد درمانده ای مواجه شده اید که علت ناکامی های خود را نیازهای مالی ، بی عدالتی، وضعیت خانوادگی، شرایط محیطی یا محدودیت های اجتماعی و عدم توجه مسئولین به مشکلات آن ها می دانند.

اگر به زاویه دید آن ها در مقابل مشکلات گوناگون دقت کرده باشید، متوجه می شوید که مقصر اصلی در عدم پیشرفت و بالا بردن سطح توانایی هایشان، خود این افراد هستند نه آن چیزی که به عنوان عامل ناکامی (در حقیقت باز دارنده) در ذهن خود می پرورانند.

اصولا همین طرز تفکر افراد ناکام، عمده تفاوت آن ها با اشخاص موفق است که با گذشت زمان، فاصله ای جبران نشدنی را در بین این دو گروه به وجود می آورد.

ریشه های فکری افراد موفق اصولا با خوش بینی، اعتماد به نفس، اراده نامحدود ، تصمیم مصمم و منطق بالا تلفیق شده است.آنها هرگونه مشکل و مانعی که در راه تحقق اهدافشان وجود دارد را به چشم جاده ای می نگرند که برای دست یابی به خواسته هایشان ناگزیر به پیمودن آن هستند، حال چه این مشکلات و تحمل ناملایمات به علت موقعیت و شرایط شخصی و اجتماعی آن ها باشد، چه به صورت طبیعی و عمومی سر راه هر کسی که قصد رسیدن به آن هدف را دارد قرار گرفته باشد. دیدگاه افراد موفق در پیروزی اهداف و برنامه های مورد نظرشان، دست و پنجه نرم کردن با مسایل و مشکلات موجود است. آن ها با مقاومت در مقابل سختی و اندوه سعی بر مقابله و پیروزی بر مشکلات دارند.

برای افراد موفق بدیهیست که شرایط و امکانات ایده آل می تواند مشوق و ابزار مناسبی برای دست یابی راحت تر به خواسته ها باشد ولی هیچ وقت عدم وجود این شرایط و امکانات آن ها را مایوس نمی کند و نبود پشتوانه یا حامی را دلیلی برای عدم تحقق اهداف خود نمی دانند.

افرادی که نمی توانند راه خود را پیدا کنند و عمده عمر آن ها با سرگردانی سپری شده است فاقد اراده کامل، اعتماد به نفس ، هدف و برنامه مشخص ، پشتکار و فعالیت لازم برای پیشرفت و ارتقای خود هستند.آن ها شرایط و امکانات ایده آل را ملاک اصلی موفقیت در کارها می دانند و برای بهبود موقعیت خود نیاز به پشتوانه و حامی دارند. این افراد نمی توانند به تنهایی از عهده مشکلات و تحمل سختی ها برآیند و با لاینحل دانستن مشکلات خود به علت شرایط محیطی و شخصی سعی بر تبرئه و فرار خویش از واقعیت دارند.آن ها با این که می بینند افراد موفق باتلاش ، پشتکار و تحمل سختی ها از مشکلاتی که گریبانگیرشان شده به راحتی عبور می کنند، بازهم پیروزی آن ها را از روی شانس یا داشتن امتیازی برتر نسبت به خود می دانند. آن ها نمی خواهند واقعیت را بپذیرند که لازمه رسیدن به موفقیت، توانایی حل مشکلات ، تحمل سختی ها ، تلاش، پیگیری ، پشتکار و باور توانایی ها و استعدادهای خویش است.

هنگامی می توان زندگی موفقی داشت که با جدیت تمام شخصا به ترمیم نقاط ضعف خود و مرتفع نمودن مشکلات پرداخت، بدون بهانه و نگرانی از شرایط اطراف.

امیر دشتکیان

 

ویژگی های افراد موفق
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

واکنش صحیح در برابر انتقادات


واکنش صحیح در برابر انتقادات

آیا از انتقادهایی که با آنها روبرو می شوید به عنوان ابزاری برای هر چه غنی تر و آیین مند تر شدن استفاده می کنید؟ و یا بالعکس واکنش غیر متخصصانه از خود نشان می دهید؟ آیا به موقعیتی هایی که می توانید به نحو احسنت از آنها برای رشد و تعالی خود استفاده کنید به دیده ی تردید می نگرید؟

شکی نیست که پذیرش و هضم انتقاد کار دشواریست، حتی اگر منتقد در نهایت حسن نیت و درستی به اظهار نظر بپردازد. قبول کردن حرف های کسی که اشتباهاتتان را به شما گوشزد می کند امر خوشایندی نخواهد بود؛ اما برای تجلی هر چه بیشتر موفقیت در جامعه، "انتقاد" باید در ذهن افراد جا بیفتد، در روح آنها سیلان پذیرد و به عنوان پاره ای تفکیک ناپذیر از بدنه ی فرهنگی جامعه درآید.

بحث توانایی یا ناتوانی یک انسان به هنگام تقابل با شایستگی های فردی مطرح می گردد و میدان این مقابله ظرفیت "انتقاد پذیری" اوست. برای درک صحیح انتقادات، فرد ملزم به فراهم نمودن بستری مناسب است که اگر این فضای مناسب پدید آید، شخص آسانتر می تواند روند تکاملی خود را طی نماید و از این بابت باید از منتقد تشکر و قدردانی نیز بعمل آورد. اگر بتوانید یک چنین تحولی را در سیر اندیشه های خود ایجاد کنید، آنگاه در زندگی فردی و شغلی خود به موفقیت های چشمگیری دست پیدا خواهید کرد.

تحقیقات و تفصیل های گسترده در حیطه ی روانشناسی حاکی از این مطلب است که افراد زبده در هر رشته ای یاد گرفته اند که به انتقادات با دیدی متفاوت از آنچه افراد معمولی دارند، نگاه کنند.

این افراد انتقاد را به مثابه یک بازخوراند ارزشمند می پندارند و از آن به عنوان فرصتی کم نظیر برای پیشرفت و ترقی استفاده می کنند. تنها دغدغه ذهنی آنها، هدفمند و نظامند کردن اموری است که در دست اجرا دارند و نه تنها هیچ گاه با بدفهمی یا دانش ناکافی با انتقادها برخورد نمی کنند، بلکه نرمش خاصی نیز از خود نشان می دهند.

افراد حرفه ای به جای اینکه از انتقاد فرار کنند به آن خوش آمد می گویند. حتی می توان گفت به دنبال مشاوران و مستشارانی هستند که پیوسته پیشنهاد کننده ی انتقادات سازنده و گاه دردناک نیز باشند. آنها سپس از این نظرها به عنوان رهنمونی برای پیشرفت مداوم بهره می جویند.

برای اینکه در زمره مجریان درجه یک قرار بگیرید لازم است تا با روی باز از اظهارنظرهای دیگران سود ببرید. در اینجا چند گام وجود دارد که می توانید با به کار گیری آنها در زندگی روزمره هم پذیرش انتقاد ها را برای خود قابل هضم تر کنید و هم به نفع خود از آنها استفاده کنید.

1- کلید توقف را فشار دهید

مهم است که بتوانید خونسردی و آرامش خود را حفظ کنید و حالت تدافعی و بسته به خود نگیرید. یک نفس عمیق بکشید. لازم نیست حرفی بزنید یا کاری انجام دهید. این توقف کوتاه مدت نه تنها به شما کمک می کند تا خود را موجه سازید و آماده تان می کند تا به حرف های طرف مقابل گوش دهید بلکه نشان از توازن فردی و اعتماد به نفس شما نیز دارد. حفظ آرامش در زمان شنیدن انتقاد نشان از آن دارد که شما بر روی خودتان کنترل دارید.

2- مغزتان را روشن و احساساتتان را خاموش کنید

این خیلی مهم است که واکنش اتوماتیک احساسی خود را در مقابل انتقادها غیر فعال کنید. در غیر اینصورت دستخوش احساسات شده و قادر نخواهید بود بطور عینی از ارزش انتقاداتی که به شما می شود آگاه شوید. بیشتر سعی کنید بر روی واژه ها و حقایق متمرکز شوید نه احساساتی که واژگان و عبارات در شما ایجاد می کنند. بدون توجه به این مطلب که فرد مقابل با چه لحنی در حال گفتگوست به خودتان بگویید که این مطالب صرفاً برای ترقی شما و نه نابود کردنتان بیان می شود.

3- به دقت گوش کنید

مشتاقانه به حرف های طرف مقابل گوش دهید. اگر شما ذهن خود را به تکذیب و رد کردن حرف های او مشغول کنید، آنوقت این امکان وجود دارد که برخی از اطلاعات مهمی را که می تواند به شما کمک کند تا از اشتباهات خود در آینده اجتناب کنید و عملکرد کلی خود را ارتقا بخشید را از دست بدهید.

4- اشتباهات خود را قبول کنید

پذیرفتن اشتباهات و اعتراف کردن به آنها به آن معنی نیست که شما انسان کارامدی نیستید و در نظر دیگران فرد ناتوان و شکست خورده ای قلمداد می شوید. اگر اعتقاد داشته باشید که انتقاد به نفع شما بوده و از اعبتار بالایی برخوردار می باشد، می توانید به راحتی مسئولیت کامل کاری را که انجام داده اید را به عهده بگیرید. هیچ چیز و هیچ کس را به دلیل اشتباهاتی که از شما سر می زند سرزنش نکنید. نیکوست که اگر شرایط را مناسب دیدید یک عذر خواهی دیپلماتیک نیز انجام دهید: " متاسفم که کارهای من منجر به یک چنین نتیجه ای شد، قصد من واقعاً چنین چیزی نبود". باز هم اگر شرایط مناسب بود می توانید سوال کنید که اگر پیشنهادی دارند ارائه دهند تا دفعه آینده شما عملکر و کارایی خود را بهبود ببخشید.

5- اقدام اصلاحی انجام دهید

زمانیکه به طور کامل به حرف های طرف مقابل گوش کردید و از پیشنهادهای او برای پیشرفت و بهبود مطلع شدید، اشتیاق خود را برای رسیدن به موفقیت های بیشتر در آینده نشان دهید. سپس هر فعالیتی را که قصد دارید انجام دهید تا اشتباه مرتکب شده ی شما را جبران و یا خنثی نماید را مطرح کنید.

6- از حسن نیت طرف مقابل قدردانی کنید

از منتقد به خاطر بازخوراندش تشکر کنید و به او بفهمانید که چقدر حرف هایش برایتان ارزشمند هستند. این امر نشان می دهد که شما توانایی آن را دارید که از انتقادها به عنوان وسیله ای برای رشد و پیشرفت خود بهره ببرید، یعنی همان فاکتور کلیدی که هر رهبر با لیاقتی از آن برخوردار است. علاوه بر این اجازه دهید که طرف مقابل بداند که شما با روی باز از سایر نظرهای او در آینده استقبال خواهید کرد.

در حالی که شنیدن هر انتقادی می تواند تا حدی دلسرد کننده و مایوس کننده باشد، باید همواره در ذهن خود مرور کنید که هر نظر منفی به طور مستقیم در ارتباط است با سرعت بخشیدن به رشد سریعتر و و بازده بالاتر در شما. حتی اگر طرز بیان انتقاد درست نبود، باز هم از خود عکس العمل شدید نشان ندهید. شما باید از طرف مقابل متشکر هم باشید چراکه وقتی انتقاد می کند همپای آن برای شما فرصتی به منظور پیشرفت و ترقی فراهم می آورد.

 

واکنش صحیح در برابر انتقادات
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

نکاتی درباره مدیریت پول جهت ثروتمند شدن


نکاتی درباره مدیریت پول جهت ثروتمند شدن

آدم های پولدار میانگین هوشی بالاتری نسبت به سایر افراد ندارند، اما انتخاب های آنها در مورد نحوه خرج کردن پول و صرف زمان با بقیه افراد فرق می کند. بر اساس نوشته های دکتر توماس استنلی در کتاب "ذهن میلیونر"، 5 "عامل موفقیت" وجود دارد که 80% از سرمایه داران بزرگ دنیا با آن موافق هستند و جزء اصلی ترین عوامل رسیدن به موفقیت به شمار می روند. دو نمونه از این عوامل به شرح زیر می باشند:

1- انضباط – کنترل فردی

2- سخت کوشی – بیش از سایرین

خوب به هر حال هیچ یک از این دو مورد کارهای جالبی به نظر نمی رسند و با برنامه های تبلیغاتی که شعار "با شرکت در مسابقه ما یک میلیون دلار می برید" همخوانی ندارند؛ اما به راستی تا کنون به این مطلب فکر کرده اید که چگونه می توانید پولدار شوید؟ البته منظور من پولدار شدن های یک شبه نیست، بلکه پولدار شدن از طریق برنامه ریزی می باشد. به خواندن ادامه دهید تا ببینید از همین امروز چه کارهایی میتوانید انجام دهید تا فردا پولدارتر شوید.

درس اول: داستان پولی خود را بازنویسی کنید

همه ما برای خود داستانی در مورد پول هایمان داریم که من به آن "نقشه پولها" میگویم. این درست همان راهی است که شما در ذهن برای خود خلق کرده و به صورت ناخودآگاه در زندگی آنرا دنبال می کنید. این نوع طرز تفکر می تواند شما را به پول نزدیک تر کرده و یا از آن دورتر کند. برای بیشتر ما که همیشه در طول زندگی خود عباراتی نظیر: "ما قدرت خرید آنرا نداریم" ، "من که پول چاپ نمی کنم" ، "هیچ کسی نیست که هم پولدار باشد و هم خوشحال" را از زبان اطرافیانمان می شنویم، به این نتیجه می رسیم که پس انداز پول کار دشواری است؛ اما نباید با این طرز تفکر غلط برای خود محدودیت ایجاد کنید و میزان سپرده حسابتان همیشه زیر صفر باشد. باید نوعی بازبینی مجدد بر روی دخل و خرج خود داشته باشید. باید تمام تصورات غلط را در ذهن خود دور بریزید و خودتان را از نظر اقتصادی مستقل کنید.

نحوه تفکر خود بر روی پول و افراد پولدار را تغییر دهید. دکتر "هارو اکر" نویسنده کتاب: "اسرار ذهن میلیونر" معتقد است که باید به برخی چیزها اعتراف کنید.

حالا چرا اعتراف و نه اثبات؟

بر اساس فرهنگ لغت اعتراف یعنی: "پذیرفتن یک بیانیه و یا موقعیت با میل و رغبت باطنی"

بنابراین اگر در زندگی خود به دنبال موفقیت هستید، باید داستان پول های خود را بازبینی کرده و آن را از نو بازنویسی نمایید. شاید در نگاه اول این امر قدری دشوار به نظر برسد، ولی آیا می خواهید قدری کارهای دشوار انجام دهید و پولدار باشید و یا نه ترجیح می دهید راحت طلب و بی پول باشید؟

درس دوم: هوس پول خرج کردن را محدود کنید

بر اساس آمارهای بدست آمده، هر دانشجو در حدود دو میلیون ریال به صندوق های قرض الحسنه بدهکار است و این رقم پس از فارغ التحصیلی به 5 میلیون ریال نیز میرسد. از آنجایی که سود وام ها اغلب زیاد می باشد هر چقدر بیشتر در پس دادن آنها تعلل کنید، مجبور به پرداخت هزینه های بیشتری خواهید شد.

بهتر است تا آنجایی که می توانید بر روی باز پرداخت وام های خود تمرکز کنید و سعی کنید میزان سپرده کلی خود را تا آنجایی که می توانید افزایش دهید.

با این کار اعتبار خود را در بانک ها افزایش می دهید. اعتبار هم ربطی به میزان پول نقدی که در حساب خود خوابانده اید ندارد، به طور معمول، کمترین میزان پرداخت شما در هر ماه می تواند 4% از کل بدهیتان را در بر بگیرد. اگر قرار باشد 5 میلیون تومان را در 18 نوبت پرداخت کنید، می توان گفت که تقریباً با ماهی دویست هزار تومان به راحتی می توانید این کار را انجام دهید. شاید مدت زمان بسیار زیاد برای انجام دادن این کار احتیاج باشد، اما پس از اینکه حساب خود را تصفیه کردید، اعتبار بالایی نیز از آنتان خواهد شد و به هر حال میزان بازپرداخت هم زیاد نبوده و اصلاً متوجه هم نخواهید شد.


درس سوم: پس انداز کردن هر یک تومان

درس اول و دوم به راحتی به شما کمک می کنند که درس سوم را بتوانید به درستی انجام دهید. طبق ارزش های پولی و مالی می توان اظهار داشت که هر هزار تومانی که امروز پس انداز کنید، در آینده می تواند ارزش بسی بالاتری داشته باشد. اگر شما تصمیم جدی در پس انداز کردن پول هایتان گرفته اید، باید به خاطر داشته باشید که این شما هستید که باید به آنها بگویید که کجا بروند نه اینکه تعجب کنید که آنها خودشان کجا می روند! و اگر هم در حال حاضر برنامه ای برای سرمایه گذاری پول هایتان ندارید، بهتر است فعلاً یک حساب پس انداز موقتی باز کنید.

همچنان که شما به نحوه پس انداز پول هایتان فکر می کنید، باید به این نکته توجه داشته باشید که روزها، هفته ها و ماهها در حال سپری شدن است. پول شما می تواند در طول این مدت برایتان کار کرده و سود بسیار زیادی را عایدتان کند. حتی اگر 50 یا 100 هزار تومان هم دارید، اصلاً مهم نیست، تنها نکته مهم که باید به خاطر داشته باشید این است که تعلل بیش از اندازه به هیچ وجه جایز نمی باشد.

نکاتی درباره مدیریت پول جهت ثروتمند شدن
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

نکاتی درباره رشد و پیشرفت فردی


نکاتی درباره رشد و پیشرفت فردی

این روزها اصطلاحات رشد فردی، پیشرفت فردی و کمک به خود خیلی باب شده است. خیلی از کتابها و وب سایت ها را بر مبنای این موضوعات می بینیم. به نظر میرسد که مردم برای پیدا کردن راه حلی برای مشکلاتشان به درون خود رجوع می کنند. و برای این منظور به دنبال اطلاعات، تکنیک ها، کارگاه های آموزشی و سخنرانی هایی هستند که راه آنرا نشانشان دهد. مردم فهمیده اند که رشد و پیشرفت فردی کیفیت زندگی آنها را بالا می برد.

ذهن ناخودآگاه یکی از کلیدهای رشد و پیشرفت فردی است. با تغییر محتویات ذهن ناخودآگاه می توانید عادات و رفتارهایتان را تغییر دهید. اینکار از طریق تجسم سازی، استفاده از عبارات تاییدی، مدیتیشن و بررسی رفتارها و عادت ها میسر است.

فرایند تغییر درونی نیاز به کار و تلاش درونی دارد. خواندن فقط کافی نیست، باید آنچه خوانده اید را تمرین کنید و این نیازمند زمان و تلاش است. چیزی به اسم پیشرفت فردی فوری وجود ندارد. هر تغییر درونی زمان می برد و برای آن باید انگیزه، تمایل، جاه طلبی، پشتکار و فداکاری داشته باشید. مقاومتهای درونی و بیرونی را هم باید مد نظر قرار دهید. با شروع هر برنامه رشد فردی اکثر افراد معمولاً با مقاومت های درونی مواجه می شوند که از عادات قدیمی و ذهن ناخودآگاه آنها سرچشمه می گیرد. این مقاومت ها ممکن است از افراد دور و بر آنها نیز باشد.

میل به تغییر، ساختن عادت های تازه و رشد باید آنقدر نیرومند باشد تا بتواند بر تنبلی، میل به دست کشیدن از کار، یا مسخره کردن ها و مقاومت های خانواده، دوستان و همکاران غلبه کند.

اجازه بدهید چیزی درمورد خودم بگویم. من از سنین پایین روی تکنیک های پیشرفت و رشد فردی کار می کردم و آن را منبعی از قدرت درونی، شادی و راهی برای بهتر زندگی کردن می دانستم. یکی از مفیدترین تکنیک هایی که کشف کردم تکنیکی بسیار ساده اما بسیار موثر بود. در این تکنیک به رفتارها و اعمال مردم در موقعیت های مختلف نگاه میکنی و بعد به درون خود نگاه می کنی تا ببینی خودت هم در یک موقعیت مشابه به همان صورت رفتار می کنی یا نه.

وقتی کسانی را می دیدم که خصوصیاتی داشتند که دوست نداشتم، خودم را آزمایش می کردم تا ببینم من هم آن خصوصیات را دارم یا نه. اگر داشتم، در ذهنم یک رفتار دیگر را تجسم می کردم. در چشم ذهنم خودم را می دیدم که خلاف آن خصوصیت را دارم. خودم را در موقعیت هایی تجسم می کردم که آن رفتار جدید را از خود نشان می دهم.

زمانیکه با خصوصیاتی روبه رو می شدم که دوست داشتم، درمورد فواید و مزیت های آن و اهمیتشان در زندگی خودم فکر میکردم. اینجا هم از تجسم سازی و عبارات تاییدی استفاده کرده و سعی می کردم که در زندگی همانطور رفتار کنم.

به این طریق بود که از رفتارها و اعمال مردم اطرافم، در محل کار، خانه، خیابان، و هر جای دیگر بهره های زیادی نصیبم شد. اینکار هیچوقت با هدف قضاوت کردن درمورد آنها یا بهره کشی از آنها نبوده بلکه برای یاد گرفتن نحوه بهتر رفتار و عمل بوده است. این فرایند فایده دیگری هم داشت. علم من را درمورد افکاری که بر رفتار و اعمال مردم تاثیر می کند بالا برد.

شما چطور می توانید از این تکنیک برای رشد و پیشرفت فردی خود استفاده کنید؟

1. به اطراف خود نگاه کنید و ببینید مردم در موقعیت های مختلف چطور رفتار و عمل می کنند. به افرادیکه در محل کار، خانه، سوپرمارکت، در اتوبوس، تاکسی یا در خیابان می بینید دقت کنید. حتی می توانید به افرادیکه در تلویزیون با آنها مصاحبه میشود یا در فیلم ها می بینید هم فایده ببرید.

2. ببینید مردم چطور حرف می زنند، چطور راه می روند، چطور واکنش می دهند و درنتیجه آن سایر افراد چطور با آنها برخورد می کنند.

3. به نحوه استفاده افراد از صدای خود و واکنش آنها به صدای دیگران دقت کنید. ببینید وقتی دیگران داد می زنند یا نرم و آرام صحبت می کنند شما چه احساسی پیدا می کنید. ببینید وقتی افراد عصبانی می شوند، ناراحت می شوند یا برعکس شاد و آرام هستند چه اتفاقی می افتد.

4. اگر چیزی که مشاهده می کنید را دوست ندارید، ببینید چرا و چطور آن را دوست ندارید و بعد رفتار خودتان را بررسی کنید تا ببینید شما هم همانطور رفتار می کنید یا خیر. با خود صادق و بیطرف باشید.

5. اگر متوجه شدید که شما هم بعضی از این رفتارهای نامطلوب را دارید، هر از گاهی به خودتان گوشزد کنید، آنوقت هر بار که چنین رفتاری نشان می دهید کاملاً از آن آگاهید و تمام تلاشتان را می کنید که چنین رفتاری از شما سر نزند.

6. در ذهنتان تجسم کنید که دوست دارید چطور برخورد کنید. چندین بار در طول روز آنرا تکرار کنید.

7. وقتی با رفتار و عملی روبه رو شدید که دوست داشتید، سعی کنید به همان صورت رفتار کنید. اینجا هم چندین بار در طول روز آن صحنه را در ذهنتان تجسم کنید.

8. همچنین می توانید برخی از عادت های سابقتان را کنار گذاشته و عادت ها و رفتارهای جدیدی اتخاذ کنید. مداوم تغییراتی که باید انجام دهید را به خودتان یادآور شوید و برحسب آن رفتار کنید. هربار که دیدید مطابق آن عادت قدیمی رفتار کرده اید، تصمیمتان برای تغییر و بهبودی را به یاد بیاورید و بنابر آن رفتار کنید.

9. اگر زود نتیجه نگرفتید، ناامید و خسته نشوید. مهم نیست که چند بار شکست بخورید یا فراموش کنید که آنطور دلخواهتان رفتار کنید. پشتکار داشته باشید و هیچوقت از تلاش دست نکشید و خواهید دید که چطور خودتان و زندگیتان کم کم تغییر میکنید.

 

نکاتی درباره رشد و پیشرفت فردی
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

نکاتی درباره اهمیت کارت ویزیت و نحوه طراحی آن


نکاتی درباره اهمیت کارت ویزیت و نحوه طراحی آن

کارت ویزیت شما یکی از مهمترین ابزاری است که برای بازاریابی می توانید تهیه کنید. شما کارت ویزیتتان را به مشتریان احتمالی خود می دهید تا اطلاعات لازم برای تماس با شما را داشته باشند. همچنین می توانید آنرا داخل نامه ها بیندازید یا بوسیله آن خودتان و کارتان را به دیگران معرفی کنید. همچنین اگر در روزنامه ها و پیک ها محلی تبدیغات می کنید، کارت ویزیت شما می تواند یک کپی آماده برای صفحاتی باشد که تبلیغات با کارت ویزیت افراد چاپ می شود.

مهم نیست که می خواهید چه استفاده ای از کارت ویزیتتان بکنید، مهم این است که این کارت باید کاملاً حرفه ای، خوانا، و جذاب باشد و به مشتریان کمک کند به خاطر بیاورند که شما چه می فروشید و چرا باید از شما خرید کنند.

اعمال همه این نکات روی یک کاغذ که فقط ½ 3 طول و 2 اینچ عرضش باشد، کار چندان ساده ای نیست؛ اما قابل انجام است. در زیر توصیه هایی برایتان دارین که قبل از طراحی کارت ویزیت باید حتماً در ذهن داشته باشید.


یک آرم (لوگو) طراحی کنید

از یک طراح حرفه ای بخواهید تا آرمی برای حرفه شما طراحی کند. اگر محصولات یا خدماتی را ارائه می دهید که خود سمبلی دارند (مثلاً نقاشی ساختمان، ساختمان سازی، رستوران و از این قبیل)، آرم شما نیز می تواند به طریقی نمادی از آن حرفه یا محصول باشد. این آرم باید به صورتی باشد که قابل پیاده شدن روی کارت ویزیت، سربرگ، بروشورها، و وب سایتتان باشد.

یک شعار یک جمله ای برای خود بسازید

اگر کار یا خدماتی که انجام می دهید از روی نام حرفه تان مشخص نباشد، باید یک شعار یک جمله ای بسازید که به مردم یادآور شود که چه خدمات یا محصولاتی را ارائه می دادید. این شعار را هم باید بر روی کارت ویزیتتان بنویسید.

آدرس وب سایت و ایمیلتان را هم ذکر کنید

مشتریان ممکن است بخواهند آدرس وب سایت یا ایمیل شما را داشته باشند. اگر نگران پیام های تجاری هستید که ایمیلتان را پر می کند، می توانید دو آدرس ایمیل برای خود داشته باشید—که یکی را روی کارت ویزیتتان قید کنید و در اختیار عموم قرار دهید و ایمیل دیگر را برای مصارف شخصی استفاده کنید و فقط به برخی همکاران و دوستان مطمئن خود بدهید.

کارت ویزیتتان باید خوانا باشد

از طراحتان بخواهید که از شکل و اندازه ای برای فونتتان استفاده کنید که به اندازه کافی بزرگ باشد که به راحتی بدون استفاده از عینک ته استکانی خوانده شود. دقت کنید که رنگ نوشته ها از رنگ صفحه پشت زمینه کارت، متمایز باشد. یادتان باشد که هدفتان این نیست که یک اثر هنری خلق کنید، شما می خواهید یک کارت ویزیت برای کارتان طراحی کنید که به خوبی بتواند گویای شغل و حرفه شما باشد. مطمئن باشید که اگر دریافت کننده کارت نتواند شماره تلفن و اطلاعات شما را از روی کارت بخواند، یک مشتری را از دست داده اید.

کارت ویزیتی طراحی کنید که از بقیه کارتها متمایز باشد

بله، کارت ویزیت شما باید طوری باشد که از میان سایر کارت ویزیت ها متمایز و کاملاً مشخص باشد. با استفاده از رنگ های روشن و به قول معروف جیغ، گذاشتن عکستان روی کارت و استفاده از کاغذهایی با جنسی متفاوت، کارت ویزیتی متمایز و منحصر به فرد بسازید.

از کاغذ و چاپ خوب استفاده کنید

اگر کاغذ کارتتان شل و ول باشد یا مثل این باشد که با پرینترهای ارزان قیمت چاپش کرده اید، این احساس را در مخاطب ایجاد می کند که با شرکتی کوچک و خرده پا روبه رو هستند. پس کمی خرج کنید و از کاغذ و چاپ خوب برای کارت ویزیتتان استفاده کنید.

اگر وقت ندارید چاپ کارتتان را بیرون سفارش دهید، خودتان چاپش کنید

اگر به خاطر تمام شدن کارت ویزیت هایتان عجله دارید، می توانید خودتان با یک پینتر جوهرافشان خوب و با استفاده از کاغذ مرغوب آنرا چاپ کنید. دقت کنید که کیفیت پرینتر را روی بهترین درجه آن بگذارید.

کارت ویزیتتان درمورد شما چه می گوید؟

احتمال آن زیاد است که برای خودتان کار ویزیت داشته باشید، اما اگر ندارید، حتماً باید یکی درست کنید. کارت ویزیت چیزی است که خیلی از ما آن را دست کم می گیریم، اما نباید اینطور باشد. شکل، احساس و پیامی که روی کارت ویزیت شماست، روی نظر مردم درمورد شما و مهمتر اینکه آیا یادتان می آورند یا نه، تاثیر می گذارد.

وقتی مکالمه ای را ترک می کنید و فرد مقابل کارت ویزیت شما را دارد، هویت شما آن تکه کاغذ می شود. به همین خاطر روی کارت ویزیتتان نه تنها باید به صاحب کارتان، شماره های تماس و شغل و حرفه تان اشاره کنید، بلکه باید مطلبی هم درمورد خودتان بنویسید.

برای مثال، اگر من بخواهم کارت ویزیتم را به شما بدهم، به دلایل زیر شما تصور خواهید کرد که من فردی خوش مشرب و صیمیمی هستم:

کارت علیرغم ضخامت کاغدش، اما نرم و لطیف است.
گوشه های کارت گرد باشد.
رنگ کارت سبز باشد.
فونت شما کمی دایره ای باشد.
مهمترین دلیل که من کارتی با چنین خصوصیاتی درست کرده ام این است که وقتی آن را به مردم می دهم، می خواهم احساسی گرم و دوستانه در آنها به وجود آورد. این مسئله برای من اهمیت زیادی دارد چون نظر مردم خیلی برای من مهم است و دوست دارم آنها این را به یاد داشته باشند و ارتباطشان را با من قطع نکنند.

اگر شما کارت ویزیت ندارید و میخواهید یکی برای خودتان درست کنید، به توصیه های زیر دقت کنید.

رنگ – رنگ ها معمولاً دست کم گرفته می شوند اما همه آنها معنا و مفهومی پشت خود دارند.
کاغذ – جنس و کیفیت کارتتان چیزی درمورد شما می گوید. به هیچ عنوان نباید از کاغذهای ارزان و نامرغوب استفاده کنید.
یگانگی – اگر کارت ویزیتتان درمیان دسته ای از کارت های دیگر متمایز و مشخص نباشد، احتمال اینکه افراد شما را به خاطر بیاورند خیلی کم است. پس باید کارتتان را کمی ویژه و منحصربه فرد طراحی کنید.
نوشتار – فونت و شکل نوشتار شما حرف می زند، پس فونتی را انتخاب کنید که به بهترین شکل شما را معرفی کند و البته خوانا باشد.
احساس – حس لامسه یکی از مهمترین احساس هایی است که همه ما داریم و کارت ویزیت شما باید خوشایند این احساس مردم باشد. اگر میخواهید دیگران تصور کنند که فردی لطیف و محترم هستید، باید از کاغذهای نرم که گوشه های گردشده دارند استفاده کنید. اگر می خواهید خود را فردی کاری نشان دهید که بسیار برجسته و ساخت یافته است، باید از کاغذهای ضخیم با گوشه های تیز استفاده کنید.
قبل از اینکه کارت ویزیتتان را کسی بدهید، باید اول اطمینان یابید که اطلاعات لازم روی کارتتان نوشته شده است، اما کارتتان باید چیزی هم درمورد خودتان بگوید. این مسئله باعث می شود مردم شما را به خاطر داشته باشند و ارتباطشان را با شما قطع نکنند

نکاتی درباره اهمیت کارت ویزیت و نحوه طراحی آن
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

نکاتی پیرامون حسادت ورزی به افراد پولدار


نکاتی پیرامون حسادت ورزی به افراد پولدار

مطمئناً شما هم تا حالا با یکی از آن پولدارهای همه چیز تمام برخورد داشته اید. بله درست است! حسادت داشتن به کسی که همه آن چیزهایی که شما می خواهید را یکجا دارد به هیچ کجا نمی رساندتان. از حسادت چه چیزی یاد می گیرید؟ مطلقاً هیچ چیز. درمقابل، اگر با خودتان بگویید که این آدمها حتماً در زندگیشان درست عمل کرده اند و بنابراین من هم باید زندگی آنها را برای خودم الگو قرار دهم، آنوقت است که یک چیز یاد گرفته اید.

با منفی بودن و حسودی کردن به پولدار بودن کسی، فقط دور خودتان سد درست میکنید. با قبول کردن این نوع عقاید، تضمین می کنید که هیچ وقت یکی از آن آدم های پولدار نمی شوید.

واقعاً وقتی درمورد آن فکر می کنید، به نظرتان عالی نمی آید که آنها به همچنین مال و منالی رسیده اند؟ آیا دنیا به خاطر خدمت هایی که مایکروسافت کرده، چیزی عایدش نشده؟ بله، آدم های پولدار برای دنیا واقعاً مفید هستند. آقای بیل گیتس ثروت افسانه ای خودش را به خدمت جامعه درآورده است. پس به نظرتان نباید خوشحال باشیم که این آدمها به چنین ثروتی دست پیدا کرده اند؟ به جای اینکه حسودی کنیم، باید تلاش های آنها را تحسین کنیم و سعی کنیم از آنها تقلید کنیم.

حسود نباشید....همه چیز زندگی پول نیست.

مغز بیزنس داشتن به نظر من درست مثل این است که استعداد خواندن یا نقاشی کردن داشته باشید. بیزنس هم استعدادی است که با آن زاده می شوید. اما درست مثل نقاشی و خوانندگی، قابل یادگیری است.

آموزش مطمئناً کمک می کند اما طبیعتی که با آن به دنیا می آیید، چطور بگویم، همیشه باشماست.

اما حسادت و کینه ورزی بدترین خصوصیات اخلاقی است که در یک فرد می تواند وجود داشته باشد چون این صفات است که جلوی پیشرفت را می گیرد و فرد قادر نخواهد بود همه توانایی های خود را به عرصه عمل بکشاند.

این آدم ها به جای اینکه تلاش کنند، زندگی خود را وقف حسادت کردن به این و آن می گذرانند، این و آنی که برای بالا بردن سطح زندگی خود و خانواده اش روز و شب تلاش میکند.

خنده دار است اما پول مثل یک شمشیر دولبه است.

همه ما به آن نیاز داریم اما به دلایل مختلف، وقتی حتی به اندازه کافی پول برای زندگی کردن داشته باشید، طمع داشتن بیشتر و بیشتر به سراغتان می آید.

خیلی از پولدارها را دیده ام که پول را مقیاسی برای اندازه گیری موفقیت خود در کارشان می دانند. این خیلی ناراحت کننده است چون موفقیت جنبه های مختلف دارد: رضایت، برنده شدن، پیشرفت، و ...

و البته یک نیروی انگیزه دیگر هم هست—سعی کردن برای موفق شدن در هر کاری که انجام می دهید، سعی کردن برای بهترین بودن.

من اولین بار طعم موفقیت را وقتی چشیدم که فهمیدم با پولی که در می آورم می تواند راحت و آزاد زندگی کنم: اینکه میتوانم به مادرم کمک مالی کنم، قبض ها را به موقع پرداخت کنم و درعین حال کمی هم در بانک پس انداز کنم.

اما اگر دوستان و خانواده ای دارید که دوستتان دارند و به شما احترام می گذارند، آن موفقیتی است که به هیچ وجه با پول قابل خریداری نیست...

 

نکاتی پیرامون حسادت ورزی به افراد پولدار
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

نکاتی برای موفقیت در تجارت‌های خُرد


نکاتی برای موفقیت در تجارت‌های خُرد

یک برنامه کاری داشته باشید

شما علاقه‌ای دارید که می‌خواهید آن را به کارتان تبدیل کنید. هرچقدر هم که درمورد این کار کوچکتان اشتیاق داشته باشید، اگر برنامه درست و مناسب برای شروع و اجرای آن نداشته باشید، موفق نخواهید شد.

مهم نیست که برنامه‌تان چقدر باشد یا چه جزئیاتی را در بر داشته باشد، فقط باید چند نکته کلی را شامل شود. بیشتر تجارت‌های کوچک برای موفقیت باید تحلیل سود و زیان، پیشبینی کاهش سود و تحلیل جریان نقدی را در خود داشته باشد. تحلیل جریان نقدی اهمیت ویژه‌ای دارد زیرا ممکن است محصولاتی را بفروشید که برای شش ماه چیزی دریافت نکنید، آنوقت همه پولتان را از دست خواهید داد و مجبورید درهای مغازه را ببندید.

یک برنامه تجاری واقعاً لازم است زیرا قبل از شروع کار، استراتژی کارتان را در آن روی کاغذ می‌آورید.

ببینید چطور می‌خواهید سود کنید

سود هدف نهایی هر کار است. باید هزینه‌های کارتان (اجاره، مواد اولیه، حقوق کارمندان و از این قبیل) را بررسی کنید و بعد ببینید چقدر باید بفروشید تا آن هزینه‌ها را پوشش دهد و شروع به سود‌دهی کنید. این نحلیل سود و زیاد نام دارد.

با هر چقدر که پول در دست دارید شروع کنید

خیلی تجارت‌های کوچک هزینه‌های اولیه خود را کلاً با وام پوشش می‌دهند، با این انتظار که با سودی که دریافت می‌کنند وامشان را پرداخت می‌کنند. کارهای کوچک ممکن است ماه‌ها یا سال‌ها طول بکشد تا شروع به سوددهی کند، آنوقت پرداخت‌های وام برایتان مصیبت خواهد شد.

اگر بتوانید پول شروع کار را خودتان از قبل پس‌انداز کنید، آنوقت مطمئن می‌شوید که وام‌ها به شما فشار نخواهند آورد.

از خودتان محافظت کنید

بیشتر کارهای کوچک مالکیتی یا شراکتی هستند. بااینکه شکل دادن بعضی کارها خیلی ساده و جالب است اما مالکشان را مسئول بدهی‌های کاری و قضاوت قرار می‌دهد. وقتی پول کار تمام شود، طلبکاران و بستانکاران پشت دارایی‌های شخصی مالک، مثل حساب پس‌انداز و خانه، قرار می‌گیرند.

بااینکه بیمه می‌تواند این مسئولیت را کاهش دهد اما بهتر است که یک شرکت یا شرکت با مسئولیت محدود شکل داده شود. این ساختارهای تجاری مالکان را از بار مسئولیت شخصی رها کرده اما قوانین و مسئولیت‌های دیگری را شامل حال آنها می‌کند.

با کم شروع کنید

همه می‌خواهند که کارشان گرفته و موفق شوند، شعبات زیاد دایر کنند، کارمندان زیادی داشته باشند و درآمدشان هم روز به روز بالاتر رود. اما باید قبل از اینکه بتوانید بدوید، راه رفتن را یاد بگیرید. نباید اول کار هزینه‌های زیادی برای خودتان درست کنید، مخصوصاً اگر لازم است کمی زمان بگذرد تا درآمدتان بالا رود.

با کم شروع کردن مطمئن می‌شوید که می‌توانید از موانع بر سر راه اداره یک تجارت کوچک عبور کنید. آن سرمایه‌گذارانی که با سرمایه کم شروع می‌کنند می‌توانند بدون اینکه لازم باشد بدهی زیادی بپردازند، از اشتباهاتشان درس بگیرند. کم شروع کردن به کارتان کمک می‌کند تا به یک سرمایه‌گذاری موفق تبدیل شود.

قراردادهایتان را کتبی کنید

بااینکه خیلی خوب است با یک دست دادن دوستانه کار کنید، اما هیچ جاگزینی بهتر از قرارداد کتبی برای آن نیست. درواقع بسیاری از قراردادها تازمانیکه به شکل کتبی درآیند معتبر نیستند.

بااینکه شفاهی بیان کردن یک قرارداد هم ممکن است بااعتبار باشد اما اثبات آن بسیار دشوار است. مطمئن شوید که همه توافق‌ها و قراردادهایتان به صورت کتبی نوشته شوند—اینکار از سردردهای بعدی جلوگیری کرده و ممکن است کارتان را نجات دهد.

بازار را در دست بگیرید

راه‌های زیادی برای به دست آوردن بازار در صنعتتان است: باید محصولی بهتر، فرایند تولید یا توزیع کارآمدتر، محلی مناسب‌تر، خدمات مشتری بهتر و درک بهتری از تغییر بازار داشته باشید.

بهترین راه برای در دست داشتن بازار این است که اسرار کاریتان را فقط برای خودتان نگه دارید. این اسرار همان اطلاعاتی هستند که بقیه از آن خبر ندارند و به شما در عرصه رقابت مزایایی می‌دهد. اسرار کاری انواع مختلف دارند و تازمانیکه صاحبان آن، برای سری نگه داشتن آن اقدام کنند محافظت قانونی نیز شامل آنها می‌شود. این اقدامات هر چیزی می‌تواند باشد، از علامت زدن اسناد محرمانه تا قرارداد بستن با شرکاء و کارمندان برای محرمانه نگه داشتن اسرار کاری.

راه دیگر برای در دست داشتن بازار این است که پیشقدم باشید. اگر می‌دانید که قرار است کارتان با چالش یا تجاوز رقبا روبه‌رو شود، نباید منتظر بمانید تا واکنش دهید. از قبل برنامه ریزی کنید و جلوتر باشید.

افراد مناسب استخدام کنید

اولین نفری که برای کار پیش شما آمد را استخدام نکنید. دنبال کسی باشید که انگیزه، خلاقیت و شخصیت مناسب داشته باشد و به درد کار شما بخورد. وقتی آن افراد را پیدا کردید، با آنها به درستی رفتار کنید، آنها را در کار درگیر کنید و اطمینان یابید که محیطی برایشان فراهم کنید که تمام تلاششان را برای موفقیت تجارتتان به کار گیرند.

روابط مناسبی با کارمندان داشته باشید

بیشتر تجارت‌ها سعی می‌کنند برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها به جای کارکندان تمام‌وقت، از پیمانکاران مستقل استفاده کنند. دولت جرایم سنگینی برای کارفرمایانی که هزینه بیمه و مالیات‌های مربوط به کارمندان تمام‌وقت خود را پرداخت نمی‌کنند را قرار داده است. برای اینکه مشخص شود یک کارمند، کارمند تمام‌وقت یک شرکت است یا یک پیمانکار مستقل ملاک‌های زیر در نظر گرفته می‌شود:

  • کارمند کارهایی را انجام می‌دهد که برای کار شما ضروری باشد.
  • کارمند فقط در شرکت شما به کار مشغول است.
  • کارمند 40 ساعت در هفته یا حدوداً 40 ساعت در هفته کار می‌کند.
  • کارمند دستورالعمل‌ها و آموزشات لازم را فرا گرفته و شما بر نحوه انجام کار او نظارت دارید.

مالیات‌ها،قبوض و صورتحساب‌ها را سروقت پرداخت کنید

لازم به ذکر نیست که باید برای آنچه که مالک آن هستید هزینه پرداخت کنید. اگر مالیات‌ها را به موقع تصفیه نکنید، مطمئناً دولت اموال شما را ضبط خواهد کرد.

همچنین خیلی مهم است که صورتحساب‌های خود را به طور منظم و سروقت پرداخت کنید. اگر همیشه بدهکار باشید، اعتبار خود را از دست خواهی داد. اما اگر بدهی‌های خود را همیشه سروقت پرداخت کنید، اگر سروقت چند بدهی همزمان برسد، از مشکلات جریان نقدی دور می‌مانید.

 

نکاتی برای موفقیت در تجارت‌های خُرد
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

نکاتی برای رسیدن به مرزهای نهایی قابلیتهای بالقوه


نکاتی برای رسیدن به مرزهای نهایی قابلیتهای بالقوه


روح و روان انسـان به صـورتی اسـت که هیچگاه به ظرفیت
کامل و نهایی خود نمی رسد. شکــی نیست که خیلی از
افراد برای رشد و پیشرفت خود تلاش بسـیار مـی کنند، تا
حدی که به مرز ممکن برای رشد و توسعه انسانی دسـت
می یابند. این افراد مطمئناً همیشه در فکر این هستند که
چه تلاشهایی میتوانند برای رسیدن به حد نهایــی خود تا
زمان مرگشان به کار گیرند.

امـا متـاسفانه بـرای اکثریت افراد رشد توان و ظرفیت فردی
بسیار محدود است.یک فرد بااستعداد و باهوش، اما تنبل،
ممکن است از خیلی از همتایان خود با استعداد و توانایی
های پایین تر اما پرتلاش تر عقب بماند.

ایـن فقدان انـگیزه مـی تواند دلایل مختلفی داشته باشد.
برخی از این موارد عبارتند از:

1. ترس از شکست و مورد تمسخر قرار گرفتن وقتی چیز جدیدی را امتحان می کنیم.

2. درگیر شدن در شغلی بسیار خسته کننده و تکراری اما نداشتن توان کافی برای فرار از آن.

3. ترس از ناشناخته ها.

4. تنبلی محض.

5.استرس بسیار زیاد که فرد را از تلاش باز می دارد.

6. نداشتن هیچ تصوری از آنچه که می توان به دست آورد.

7. تصور اینکه زندگی کنونی بسیار لذت بخش است و دیگر نیازی به تلاش بیشتر نیست.

دلایل مختلفی وجود دارد که ما از تلاش برای رسیدن به ظرفیت نهایی خود سر باز میزنیم. اما، باید به خاطر بسپاریم که فقط یکبار شانس زندگی کردن داریم، و فقط بستگی به خودمان دارد که چطور از این زندگی استفاده کنیم. هر روز ارزشمند است. هر ذره دانشی که کسب می کنید ارزشمند است. هر استعدادی که داشته باشیم ارزشمند است. و از تمام آنچه که داریم باید تا حد نهایی آن استفاده کنیم.

پس چطور می توانیم توانایی هایمان را بیش از گذشته رشد و توسعه دهیم؟ قبل از هر چیز، به خاطر داشته باشید که طرز تفکر درست یا غلط ندارد. معمولاً دلیلی که هنگام ارائه نظرات و عقایدتان افراد باعث می شوند شما احساس حقارت کنید، این است که آرزو دارند جرات و جسارت لازم برای انجام آنچه شما کرده اید را داشتند. روی مهارت ها و توانایی های خود تمرکز کنید و اجازه بدهید فکرتان آزاد باشد تا بتوانید از آنها به درستی در زندگی استفاده کنید.

برای موفق شدن باید بپذیرید که ممکن است گاهی مرتکب اشتباه شوید، گاهی مجبور می شوید ریسک کنید، و گاهی هم ممکن است شکست بخورید. هیچ انسانی کامل نیست و شکست و اشتباه از هر کسی برمی آید. رمز موفقیت شناخت آنها و فراتر از همه یاد گرفتن از آنهاست.

برخی خصوصیات هستند که داشتن آنها به شما کمک می کند از توانایی هایتان تا حد نهایی استفاده کنید. این ویژگی ها عبارتند از:

اعتماد به نفس – واقعاً لازم است که اعتماد به نفس داشته باشید و به خودتان و به عقایدتان ایمان داشته باشید. هر شک و تردید در این زمینه شما را عقب می کشد.
سخت کوشی – تلاش و تعهد برای رسیدن به مرز نهایی توانایی هایتان الزامی است.
صبر – صبر نه تنها یک فضیلت اخلاقی است بلکه به شما برای رسیدن به موفقیت کمک می کند.
متعهد بودن – برای رسیدن به اهداف، باید متعهد باشید. روی اهدافتان تمرکز کنید و اجازه ندهید کسی شما را از آن بازدارد. اگر کسی قصد عقب کشیدن شما را داشت، از آنها دوری کنید.
درس گرفتن از اشتباهات و شکست ها – در طول راه مطمئناً گاهی مرتکب اشتباه خواهید شد، اما همیشه می توانید درس هایی آموزنده و ارزشکند از این اشتباهات گرفته و به حرکت خود ادامه دهید. درمورد شکست هایی که خارج از کنترل شماست وضع به همین منوال است.
داشتن اهداف معقول – اهداف غیر واقعی برای خود طرح نکنید چون این اهداف مطمئناً با شکست های پیاپی مواجه خواهد شد. داشتن اهدافی که خیلی جاه طلبانه باشد، بیشتر از آنچه که برایتان سودآور باشد، به شما آسیب می رساند و در آخر هم دلسرد و ناامیدتان کرده و از حرکت باز می داردتان.
دو نکته مهم که قبل از شروع راه باید به آنها توجه داشته باشید عبارتند از:

1. بدانید که برای شادی و خوشبختی واقعاً از زندگی چه میخواهید و

2. استعدادها و توانایی هایتان را بشناسید چون از این طریق است که می توانید به مرز نهایی ظرفیت خود دست یابید.

برای رسیدن به حد نهایی توانایی هایتان باید بدانید که از زندگی چه میخواهید و به طور واقع چه کاری می توانید انجام دهید تا آن هدف را ممکن سازید. وقتی این واقعیات را برای خود مشخص کردید، آنوقت است که می توانید راهتان را به سوی مرز نهایی توانایی هایتان آغاز کنید.

 

نکاتی برای رسیدن به مرزهای نهایی قابلیتهای بالقوه
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

نکات مفید برای مدیریت هزینه های زندگی


نکات مفید برای مدیریت هزینه های زندگی

این روزها زندگی کردن و خرج کردن بیشتر از بودجه امری عادی شده است. همانطور که اسکناس جای خود را به سکه می دهد، بین چک کشیدن و پرداخت در آینده و پرداخت های نقدی اشتباه می شود. و یک زمان می بینید که سر یک تاریخ مقرر چندین چک دارید و حسابی خودتان را مقروض کرده اید.

پس انداز کردن عادتی است که باید از همین امروز شروع کنید. سعی کنید ذره ذره پولی را که به دستتان می رسد نگه دارید تا برای پرداخت موعد چک ها و هزینه هایتان دچار مشکل نشوید. اما زمانیکه می بینید برای هیچ کار دیگری پول ندارید، آنوقت است که باید یک فکر اساسی کنید.

چطور شروع کنید؟ سه مسئله مهم وجود دارد که باید به آن توجه کنید: هزینه ها، قرض ها و پس انداز برای اهداف خاص. هدف این است که خریدها و هزینه های غیر ضروری خود را کنترل کنید. بعد از آن، اهداف مالی مثل بازنشستگی، آینده فرزندانتان، خانه، ماشین و سایر نیازها باید مورد توجه قرار گیرند. علاوه بر این، گذاشتن بودجه ای برای پس انداز هم اهمیت زیادی دارد. در زیر به چند نکته برای شروع و حفظ یک بودجه موفق اشاره می کنیم.

فیش حقوق: نگاهی جدی به فیش حقوقتان بیندازید. اینکار به خوبی نشان می دهد که چه مقدار پول ماهانه به دستتان می رسد، چه قبوضی را باید چه موقع پرداخت کنید و وقتی اینها را بدانید آنوقت می فهمید چه وقتی می توانید ریخت و پاش داشته باشید.

لیست هزینه ها: همراه با خانواده بنشینید و لیستی از همه هزینه ها و سرمایه گذاری هایی که به صورت ماهانه انجام می دهید تهیه کنید. بعد ببینید که کدامیک اضافی است و باید حذف شود. یک کاربرگ یا حسابگر مخصوص بودجه داشته باشید، زمینه هایی که به شما مربوط می شود را نگه داشته و دیگری ها را پاک کنید. همچنین سعی کنید این لیست تا حد ممکن قابل درک باشد. و وظیفه نگهداری از آن را هم به عهده بگیرید.

کاهش هزینه ها: این شامل هزینه های سبک و روش مخصوص زندگی شماست. آخرین مدل موبایل به نظرتان خیلی قشنگ است اما آیا لازم است که حتماً آنرا داشته باشید؟ بیرون غذا خوردن هم یک هزینه بسیار هنگفت است و می توانید آنرا حذف کنید. قبوض آب و برق را هم می توانید با ایجاد تغییرات کوچک در روش زندگیتان بسیار کمتر کنید.

خرید عمده: این روزها خرید عمده خیلی مقرون به صرفه تر است چون تخفیفات بسیار خوبی روی آن می دهند.

هزینه های روزانه: هزینه های روزانه تان، آن خرده خرج هایی که ممکن است از قلم بیندازید، را یادداشت کنید. همچنین اگر بتوانید خرج و مخارجتان را به صورت روزانه یا حداقل هفته ای مدیریت کنید، مدیریت هزینه هایتان بسیار بهتر خواهد شد.

در زیر هر هزینه خاص، مبلغ مورد نظر را یادداشت کنید. زیر هزینه هایی که میزان آن تحت کنترل شما نیست 50 درصد بیشتر بنویسید. آخر کار اگر دیدید که چیزی ته کیفتان باقی ماند یعنی خوب بودجه بندی کرده اید. اما اگر کسری آوردید یعنی دارید بیشتر از آنچه که در توانتان است خرج می کنید به همین خاطر باید روی عادات خرج کردن خودتان یک بازنگری داشته باشید.

تطابق مخارج با بودجه: کار بسیار سختی است. اگر بنابر مسائل اورژانسی در یک ماه کسری بودجه آوردید، سعی کنید هر چه سریعتر دوباره روی روال بیفتید. در غیر اینصورت همه چیز زندگیتان بر هم می خورد و هر ماه بیشتر از آنچه که در می آورید خرج خواهید کرد. سعی کنید همیشه برای چنین موقعیت های اورژانسی پس انداز داشته باشید.

تعیین هدف: بودجه فقط برای کنترل خرج و مخارج ها نیست. باید بتوانید برای اهداف مختلف مثل بازنشتگی، خرید ماشین، خانه، آینده فرزندانتان و امثال این پس انداز داشته باشید. برای این منظور باید بعد از تقسیم بندی بودجه چیزی ته جیبتان بماند که برای آن اهداف خاص پس اندازش کنید.

برای آسانتر کردن کارتان یک نرم افزار مالی شخصی روی کامپیوترتان نصب کنید. از این مهمتر، آنچه نیاز دارید قطعیت و عادتی مثبت برای وارد کردن و حساب کردن صحیح همه هزینه ها، خرج و مخارج ها و پس اندازهایتان است. کار آسانی نیست اما مطمئن باشید که به نفعتان خواهد بود.

 

نکات مفید برای مدیریت هزینه های زندگی
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴

نقل‌قول‌هایی در رابطه با "تجربه"


نقل‌قول‌هایی در رابطه با "تجربه"

- تجربه مثل سنگ آسیاب می‌ماند و خوش‌شانس خواهیم بود اگر روشنمان کند نه آسیاب. – جاش بایلینگ (Josh Billings)

- تجربه با صنعت به‌دست می‌آید و با گذر سریع زمان کامل می‌شود. – ویلیام شکسپیر (William Shakespeare)

- تجربه مثل مدرسه‌ای است که بچه تنبل هیچ از آن یاد نمی‌گیرد. درست است که می‌توان توصیه کرد اما عمل افراد در دست ما نیست. – بنجامین فرانکلین (Benjamin Franklin)

- درس گرفتن از محیط بهتر است از آموزش و تحصیل. – ویلیام ووردزوورس (William Wordsworth)

- خیلی خوب است که با درس گرفتن از بدشانسی‌های دیگران، یاد بگیریم که از چه چیزهایی دوری کنیم. – پابلیوس سیروس(Publius Syrius)

- تجربه دیگران به علم ما می‌افزاید اما نه به خرد ما. آن را باید گران‌تر بخریم. – هوسی بالو (Hosea Ballou)

- به همه افکار خردمندانه تابحال هزاران بار فکر شده است، اما برای اینکه آنها واقعاً از آنِ خودمان کنیم، باید دوباره صادقانه به آنها فکر کنیم تاجاییکه در تجربه شخصیمان ریشه بگیرند. – جانان وولفگانگ فن گوته (Johann Wolfgang von Goethe)

- کسی آب را خوب می‌شناسد که درآن شنا کرده باشد. – ضرب‌المثل دانمارکی

- اگر می‌خواهید راه پیش‌رویتان را بشناسید، از کسی بپرسید که از آن رد شده باشد. – ضرب‌المثل چینی

- گذر سال‌ها چیزهایی به ما می‌آموزد که روزها از آن بی‌اطلاعند. – رالف والدو امرسون (Ralph Waldo Emerson)

- آنهایی که آخر می‌آیند، با یک مزیت وارد می‌شوند. باثروت گذشتگان زاده می‌شوند. ابزار قضاوت برای آنها آماده است و زیربنای علم در دستانشان قرار داده شده است. از این گذشته، اگر چیزی توسط گذشتگان امتحان شده، باید آن را از دست می‌داده، چراکه زمان حال درواقع قدیمی‌ترین است و بیشترین تجربه از آن خواسته می‌شود. – کولیر (Collier)

- تجربه طاقی است که باید روی آن خانه بسازید. – هنری بروک آدامز (Henry Brook Adams)

- تجربه جواهر است، و باید اینطور باشد، چراکه برای به‌دست آوردن آن بهای شگرفی باید پرداخت. – ویلیام شکسپیر

- تجربه نوری است که راه رفتن را برایتان امن‌تر می‌کند و مرد عجولی نیست که انتظار دارد از همان راهی که در گذشته برایش موفقیت آورده، در آینده به موفقیت برسد. – وندل فیلیپس (Wendell Phillips)

- آن یادگیری که با مشاهده و تجربه خود به دست آید، فراتر از چیزی است که با آموزش کسب شود چراکه دانش مسافر فرای دانش کسی است که داستان سفر او را می‌خواند. – توماس آ کمپیس (Thomas a Kempis)

- یک لحظه بینش گاهی ارزشمندتر از تجربه یک زندگی است. – اولیور وندل هولمز (Oliver Wendell Holmes)

- تجربه چیزی نیست که برای انسان اتفاق بیفتد: آن چیزی است که مرد در جواب آنچه برایش اتفاق می‌افتد انجام می‌دهد. – آلدوس هاکسلی (Aldous Huxley)

- تجربه مادر همه دانش‌هاست. – میگوئل دو سروانتس (Miguel de Cervantes)

- تجربه فرزند تفکر است و تفکر فرزند عمل. نمی‌توان از درون کتاب انسان‌ را شناخت. – بنجامین دیسرائلی (Benjamin Disraeli)

- تجربه به خطا نمی‌رود؛ این قضاوت شماست که با انتظار آنچه در توانش نیست مرتکب اشتباه می‌شود. – لئوناردو داوینچی(Leonardo da Vinci)

 

نقل‌قول‌هایی در رابطه با "تجربه"
انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴


مطالب تصادفی

  • هفت گام طراحی زندگی موفق
  • 5 راهکار طلایی برای تغییر در زندگی و کار
  • راز موفقیت آنتونی رابینز
  • دستورات مدیتیشن
  • قانون جذب و کاربردهای آن
  • یک روش عالی برای ارتقای اعتماد به نفس و رفع استرس
  • یک راز موفقیت
  • هیچوقت صد در صد هیچ چیز را برملا نکنید
  • هیچوقت دلسرد نشوید، اتفاق‌های خوب زمان می‌برند
  • هنر گفتگوی کوتاه برای ایجاد ارتباط موثر